کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارشناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارشناس
/kāršenās/
معنی
۱. کسی که در کاری بصیرت و مهارت دارد؛ متخصص؛ اهل خبره.
۲. دارای مدرک لیسانس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خبره، کاردان، متخصص، وارد ≠ لیسانس، لیسانسیه
دیکشنری
ace, au fait, authority, expert, pundit
-
جستوجوی دقیق
-
کارشناس
واژگان مترادف و متضاد
خبره، کاردان، متخصص، وارد ≠ لیسانس، لیسانسیه
-
کارشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kāršenās ۱. کسی که در کاری بصیرت و مهارت دارد؛ متخصص؛ اهل خبره.۲. دارای مدرک لیسانس.
-
کارشناس
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (ص فا.) دانای کار، متخصص ، دارای تحصیلات در حد لیسانس .
-
کارشناس
لغتنامه دهخدا
کارشناس . [ ش ِ] (نف مرکب ) دانای کار. صیرفی و حاذق در کار. (ناظم الاطباء). دانشمند. بخرد. خبره . متخصص : شریک اعور رحمة اﷲ علیه که از دهاة عالم و زیرکان دنیاو کارشناسان جهان بود گفت ... (کتاب النقض ص 384).من که شدم کارشناس اندکی صد کنم و باز نگویم ی...
-
کارشناس
دیکشنری فارسی به عربی
خبير , قاضي , ناقد
-
واژههای مشابه
-
information officer
کارشناس اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] عضوی از کارکنان یک سازمان که مسئول فراهمآوری و تنظیم و تفسیر و بازیابی اطلاعات در تمام اشکال است
-
crypto officer
کارشناس رمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] کارور یا فرایندی برای آمادهسازی اولیه یا مدیریتی رمزنگاشتی متـ . مسئول رمز
-
کارشناس فنی
دیکشنری فارسی به عربی
تقني
-
کارشناس ارشد
واژهنامه آزاد
فراکارشناس.
-
chief information officer, CIO
کارشناس ارشد اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فردی در یک سازمان انتفاعی یا غیرانتفاعی که مدیریت جریان اطلاعات سازمانی، ازجمله خدمات کتابخانهای و رایانهای، را بر عهده دارد
-
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
دیکشنری فارسی به عربی
متذوق
-
جستوجو در متن
-
لیسانس
فرهنگ واژههای سره
کارشناس
-
مهندس
فرهنگ واژههای سره
کارشناس