کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارت پستال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارت پستال
/kārtpostāl/
معنی
کارتی دارای تصویر و جایی برای نوشتن نامهای کوتاه که به جای کاغذ و پاکت استفاده میشود؛ ورقۀ پستی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
notelet, picture card, postal card, postcard
-
جستوجوی دقیق
-
کارت پستال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carte postale] kārtpostāl کارتی دارای تصویر و جایی برای نوشتن نامهای کوتاه که به جای کاغذ و پاکت استفاده میشود؛ ورقۀ پستی.
-
کارت پستال
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر. ] (اِمر.)کارتی که روی آن تصویری چاپ شده و در پشت آن نامه نگاری کوتاه می کنند و تمبر می چسبانند و به مقصدی می فرستند.
-
کارت پستال
لغتنامه دهخدا
کارت پستال . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) ورقه ٔ پستی . برگ مقوائی که روی آن چیزی نویسند و بمقصد فرستند.
-
کارت پستال
دیکشنری فارسی به عربی
بطاقة بريدية
-
کارت پستال
واژهنامه آزاد
پِیکبَرگ.
-
واژههای مشابه
-
windscreen card
کارت برنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] لوحی برای نمایش مقصد و دیگر اطلاعات مربوط که معمولاً در سمت راست و پایین شیشۀ جلوی وسیلۀ نقلیۀ عمومی قرار داده میشود
-
boarding card
کارت پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجوز ورود مسافر به هواپیما که معمولاً شمارۀ صندلی در آن قید میشود
-
postcard, postal card, carte postale (fr.)
کارتپستال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] پستنامهای (letter-post) بهصورت برگۀ مستطیلشکل مقوایی یا کاغذی محکم که با توجه به احکام اتحادیۀ جهانی پست میتوان آن را بدون پاکت ارسال کرد
-
debit card, prepaid card 1, prepaid telephone card, calling card
کارت تلفن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی کارت اعتباری که میتوان با آن بدون پرداخت نقدی از خدمات تلفن شهری، بینشهری یا بینالمللی بهرهمند شد
-
farecard reader
کارتخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دستگاهی که میزان اعتبار کارت کرایه را مشخص میکند
-
card reader, CR1
کارتخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی افزارۀ الکترونیکی که دادههای انواع افزارههای ذخیرهسازی حافظهای قابلحمل را میخواند و انتقال میدهد
-
contactless card
کارت غیرلمسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] کارتی که تراشهای در درون آن تعبیه شده و برای انتقال دادههای آن کافی است آن را به پایانه نزدیک کرد
-
کارت منو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← کارت صورتغذا
-
smart card
کارت هوشمند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نوعی کارت پلاستیکی که یک ریزپردازنده در آن تعبیه شده است و کاربردهای مختلف دارد ازجمله پرداختهای مالی