کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
همراهکارت اعتباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← همراهکارت پیشپرداختی
-
prepaid card 2
همراهکارت پیشپرداختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] کارتی اعتباری که مربوط به تلفن همراه است و متناسب با مبلغ خرید آن، میتوان با آن مکالمۀ تلفنی انجام داد متـ . همراهکارت اعتباری
-
credit card calling
تماس با کارت اعتباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] برقراری ارتباط تلفنی با استفاده از کارت اعتباری متـ . برخوانی با کارت اعتباری
-
برخوانی با کارت اعتباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← تماس با کارت اعتباری
-
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بطاقة بريدية
-
واژههای همآوا
-
کعرة
لغتنامه دهخدا
کعرة. [ ک َ رَ ] (ع اِ) گره گوشت . || گره اندام پیه ناک همچو نمد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کارة
لغتنامه دهخدا
کارة. [ رَ ] (اِخ ) دهی است به بغداد. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
کارة
لغتنامه دهخدا
کارة. [ رَ ] (ع اِ) پشتواره ٔ جامه . کارة القصار؛ ما جمعمن الثیاب فی ثوب واحد. || طعام . (منتهی الارب ). مقدار زیادی از غله . (ناظم الاطباء). ج ، کارات . || واحد کار، یعنی یک کشتی که در آن گندم باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به کار (ع اِ) شود.
-
جستوجو در متن
-
card table
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میز کارت، میدان کارت
-
punched card
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت پانچ شده، کارت منگنهشده
-
card
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت، ورق، برگ، کارت ویزیت، کارت تبریک، کارت عضویت، ورقبازی، بلیط، گنجفه، ماشین پرداخت پارچه، ورقبازی کردن
-
flash card
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت فلش، فلاش کارت، ورقه تمرین بصری
-
بطاقة بريدية
دیکشنری عربی به فارسی
کارت پستال , بوسيله کارت پستال مکاتبه کردن
-
credit card
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت اعتباری، کارت یا ورقه خرید نسیه