کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاربر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاربر
/kārbor/
معنی
۱. آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار میبرد.
۲. ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف میکند.
۳. دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
کاردان، لایق
دیکشنری
go-getter, labor-intensive, user
-
جستوجوی دقیق
-
کاربر
واژگان مترادف و متضاد
کاردان، لایق
-
user
کاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفادهکننده از رایانه
-
کاربر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kārbor ۱. آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار میبرد.۲. ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف میکند.۳. دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن.
-
کاربر
لغتنامه دهخدا
کاربر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند. احوذی . (منتهی الارب ). قضی . ماضی فی الامور. || برهم زن کار. (آنندراج ) : از دو کونم قطع سودا کرد و در خونم نشاندهست تیغ غمزهایت کاربر هم کارساز.مخلص کاشی (از آنندراج ).
-
کاربر
دیکشنری فارسی به عربی
مستعمل
-
کاربر
واژهنامه آزاد
استفاده کننده
-
واژههای مشابه
-
user name
نام کاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نامی که با آن کاربر به سامانۀ رایانهای معرفی میشود
-
labour-intensive technology
فنّاوری کاربَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] فنّاوریای که در آن منابع انسانی در کنار دیگر عوامل نقش محوری دارد
-
authorized user
کاربر مُجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] کاربری که اجازۀ دستیابی به سامانه برای انجام کارهای معینی را داشته باشد
-
end-user
کاربر نهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] فردی که پس از کاملشدن و بازاریابی محصول رایانهای از آن استفاده میکند
-
user interface
واسط کاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] سامانۀ نرمافزاری یا سختافزاری میان کاربر و رایانه که کاربر ازطریق آن میتواند از امکانات رایانه استفاده کند متـ . میانایکاربر
-
میانای کاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] ← واسط کاربر
-
user ID
شناسۀ کاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] شناسهای که با آن کاربر به سامانۀ رایانهای معرفی میشود
-
user to user signalling
نشانکدهی کاربربهکاربر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که کاربر با استفاده از آن میتواند اطلاعات محدودی را ازطریق مسیر نشانکدهی/ سیگنالدهی وابسته به برخوان، به کاربر دیگری منتقل کند یا از او اطلاعات بگیرد متـ . سیگنالدهی کاربربهکاربر