کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارانس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارانس
لغتنامه دهخدا
کارانس . [ ن ُ ] (اِخ ) در زمان داریوش در کرسی هر ایالت ساخلوی برای حفظ امنیت ایالت مقرر بود. رئیس آن را نمیدانیم به زبان پارسی قدیم چه میگفتند ولی بعض نویسندگان رئیس قشون محلی را کارانس مینامیدند و باید صحیح باشد زیرا «کار» در پارسی قدیم بمعنی لشکر ...
-
جستوجو در متن
-
کارنای
لغتنامه دهخدا
کارنای . (اِ) کرنا. کرنای (بتخفیف راء و نیز بتشدید آن ). کره نای . خرنای . ظاهراً از: کر (= کار بمعنی جنگ ) + نای (نای جنگی ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین : کرنا و کرنای ). مرکب از «کار» بمعنی جنگ و «نای » بمعنی شیپور. (از ایران باستان ص 1467). و ن...