کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارامل
/caramel/
معنی
مادهای که از سوزاندن قند یا شکر به دست میآید و در تهیۀ بستنی، نوشابه، کیک، و مانند آن به کار میرود؛ قند سوخته؛ شکر سوخته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارامل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: caramel] caramel مادهای که از سوزاندن قند یا شکر به دست میآید و در تهیۀ بستنی، نوشابه، کیک، و مانند آن به کار میرود؛ قند سوخته؛ شکر سوخته.
-
کارامل
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) قند سوخته ؛ ماده ای که از حرارت دادن زیاد به قند معمولی به دست آید.
-
کارامل
لغتنامه دهخدا
کارامل . [م ِ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای که در حرارتهای زیاد از ساکاروز یا قند متعارفی به دست می آید. (گیاه شناسی ثابتی ص 118). قند سوخته .
-
جستوجو در متن
-
carmalum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل
-
caromel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل
-
caramelan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل
-
carmela
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل
-
caramel apple
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیب کارامل
-
caramelize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل کردن، بصورت قند سوخته درامدن یا دراوردن
-
caramels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل، تافی، رنگ زرد، قند سوخته
-
caramel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارامل، تافی، رنگ زرد، قند سوخته