کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاخ هفت دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاخ هفت دست
لغتنامه دهخدا
کاخ هفت دست . [ خ ِ هََ دَ ] (اِخ ) از ابنیه ٔ عهد صفویه . در گزارشهای باستان شناسی آمده : این عمارت متصل بعمارت آینه خانه بوده و با باغهای اطرافش بیش از بیست هزار متر مربع مساحت داشته است . اطراف آن حجره های تو در توئی بوده که از گچ بریهای زراندود و...
-
واژههای مشابه
-
کاخ نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kāxnešin ۱. آنکه در کاخ و عمارت عالی زندگی میکند.۲. [مجاز] مرفه؛ ثروتمند: ◻︎ از حادثه لرزند به خود کاخنشینان / ما خانهبهدوشان غم سیلاب نداریم (صائب: لغتنامه: کاخنشین).
-
کاخ نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص مر.) 1 - ساکن کاخ . 2 - ثروتمند، مرفه .
-
کاخ اخشید
لغتنامه دهخدا
کاخ اخشید. [ خ ِ اَ ] (اِخ ) آقای سعید نفیسی نوشته اند: «... جایگاه «اخشید» پادشاه سمرقند و کاخهای وی در آنجا (مایمرغ ) بود و این روستا در میان جبال ساودار و ورغسر بود که منتهی میشد به سمرقند و در مجاورت سنجر فغن و در آن منبر نبود و در این روستای مای...
-
کاخ اردوان
لغتنامه دهخدا
کاخ اردوان . [ خ ِ اَ دَ ] (اِخ ) در بیت ذیل آمده : آبیست پیش خنجر او تیغ اردشیرخاکیست پیش منظر او کاخ اردوان . خواجوی کرمانی .در سلسله ٔ اشکانی پنج اردوان بود و مراد خواجو قصر یکی از آنان است .
-
کاخ تیسفون
لغتنامه دهخدا
کاخ تیسفون . [ خ ِ ] (اِخ ) قصر پادشاهان ساسانی و ایوان مدائن . رجوع به ایوان مدائن شود.
-
کاخ خشایارشا
لغتنامه دهخدا
کاخ خشایارشا. [ خ ِ خ َ ] (اِخ ) رجوع به کاخ هدش شود.
-
کاخ داریوش
لغتنامه دهخدا
کاخ داریوش . [ خ ِ دارْ ] (اِخ ) رجوع به کاخ تچر شود.
-
کاخ داغوانی
لغتنامه دهخدا
کاخ داغوانی . [ خ ِ داغ ْ ] (اِخ ) ابواحمد الموفق باﷲ این دیه اسکجکت را بمقاطعه داد بمحمدبن طاهر (248- 259 هَ . ق .) امیر خراسان و او باز فروخت بسهل بن احمد داغوانی بخاری و بها گرفت و آنجا گرمابه ای ساخت و کاخی بزرگ بر گوشه ای بزیر لب رود و آن را کاخ...
-
کاخ روم
لغتنامه دهخدا
کاخ روم . [ خ ِ ] (اِخ ) میخواست (امیر شیخ حسن ایلکانی ) که از بغداد بیرون آید و متوجه ٔ قلعه ٔ کاخ روم گردد، دلشاد خاتون و خواجه سرجان و قراحسن و جمال الدین ماماق مانع شدند. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 178).
-
کاخ شیرین
لغتنامه دهخدا
کاخ شیرین . [ خ ِ ] (اِخ ) رجوع به قصر شیرین شود.
-
کاخ صاحبقرانیه
لغتنامه دهخدا
کاخ صاحبقرانیه . [ خ ِ ح ِ ق َ نی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) از کاخهای دوره ٔ ناصری . محمدشاه غازی پدر ناصرالدین شاه در قلعه ٔ محمدیه درگذشت . این قلعه که کاخ ییلاقی محمدشاه بشمار میرفت ، کنار جاده ٔ اوین ، بفاصله ٔ دویست قدم در شمال غربی باغ فردوس واقع بود ...
-
کاخ گلدسته
لغتنامه دهخدا
کاخ گلدسته . [ خ ِ گ ُ دَ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) ازابنیه ٔ دوره ٔ صفوی واقع در باغ گلدسته که سی هزار متر مساحت آن باغ بوده و کاخ گلدسته به نام این باغ خوانده شده است . (از گزارشهای باستان شناسی ص 205).
-
کاخ ماه
لغتنامه دهخدا
کاخ ماه . [ خ ِ ] (اِخ ) اشاره به برج سرطان باشد، چه سرطان خانه ٔ ماه است و فلک اول را نیز گویند. (برهان ).