کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاحل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاحل
معنی
قوزک , قوزک پا
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاحل
لغتنامه دهخدا
کاحل .[ ح ِ ] (ع ص ) سرمه نهنده به چشم . کحّال . (المنجد).
-
کاحل
دیکشنری عربی به فارسی
قوزک , قوزک پا
-
واژههای همآوا
-
کاهل
لغتنامه دهخدا
کاهل . [ هَِ ] (ص ) تن آسان . تن پرور. تنبل . (یادداشت مؤلف ). سست . (غیاث )[ : چغانیان ] ناحیتی بزرگ است وبسیار کشت و برز و برزیگران کاهل . (حدود العالم ).که اندر جهان سود بی رنج نیست کسی را که کاهل بود گنج نیست . فردوسی .چو کاهل شود مرد هنگام کارا...
-
کاهل
لغتنامه دهخدا
کاهل . [ هَِ ] (ع اِ) میان دو کتف ستور. (غیاث ). قسمت بالای پشت بدن که گردن بدان پیوندد و آن ثلث بالای ستون فقرات است و در آن شش مهره است . یا میان دو کتف یا پیوندگاه گردن در پشت ... ج ، کواهل . (از اقرب الموارد). سر کتف و استخوان برآمده ٔ کرانه ٔ دو...
-
کاهل
واژگان مترادف و متضاد
بی عار، بیغیرت، بیکاره، تنآسا، تنبل، تنپرور، سست، مسامح، ناتوان، هیچکاره ≠ زرنگ
-
کاهل
فرهنگ واژههای سره
تنبل، سست
-
کاهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] kāhel ۱. سست؛ تنبل.۲. [قدیمی] پیر.۳. [قدیمی] ناتوان.۴. (اسم)[جمع: کواهِل] [قدیمی] بالای شانه تا زیر گردن؛ میان دو کتف چهارپایان؛ پشت گردن.
-
کاهل
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) شانه ، کتف .
-
کاهل
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) تنبل .
-
جستوجو در متن
-
قوزک
دیکشنری فارسی به عربی
کاحل
-
قوزک پا
دیکشنری فارسی به عربی
کاحل