کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاحص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاحص
لغتنامه دهخدا
کاحص . [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کحوص . زننده ٔ بپای خود. || نشان محو شونده . ج ، کواحص : اطلال ٌ کواحص ؛ آثار خانه ٔ محو و ناپدید. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
کاحصة
لغتنامه دهخدا
کاحصة. [ ح ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث کاحص . ج ، کواحص . (ناظم الاطباء). رجوع به کاحص شود.
-
کواحص
لغتنامه دهخدا
کواحص . [ ک َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاحص . (منتهی الارب ). ج ِ کاحصة.(اقرب الموارد). ج ِ کاحص و کاحصة. (ناظم الاطباء).- اطلال کواحص ؛ آثار خانه ٔ محو و ناپدید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کاحص و کاحصة شود.