کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاجل
لغتنامه دهخدا
کاجل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی دوده است که بچشم کشند. (فهرست مخزن الادویه ). اسم هندی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
جستوجو در متن
-
عنان ستدن
لغتنامه دهخدا
عنان ستدن . [ ع ِ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) اختیار ربودن . بازگرفتن اختیار. زمام اختیار به دست خود آوردن : زآن پیش کاجل فرارسد تنگ و ایام عنان ستاند از چنگ . نظامی .افلاس عنان از کف تقوی بستاند.سعدی .
-
فرارسیدن
لغتنامه دهخدا
فرارسیدن . [ ف َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری : اگر او را قضای مرگ فرارسد تخت ملک ما را باشد. (تاریخ بیهقی ).از پیل کم نه ای که چو مرگش فرارسددر حال استخوانْش بیرزدبدان بها. خاقانی .زآن پیش کَاجل فرارسد تنگ وَایام عنان س...