کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاتب چلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کاتب دست
لغتنامه دهخدا
کاتب دست . [ت ِ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاتب الدست یا موقعالدست [ م ُ وَ ق ق ِ ع ُ ] نویسنده ای را گویند که هنگام عرض مظالم و خواندن شکایات وارده حضور شاه بر مسندی نشیند و توقیعات و اوامر شاهانه را ذیل عرایض بنویسد. (دزی ج 1 ص 441). قال ابن...
-
کاتب دمشقی
لغتنامه دهخدا
کاتب دمشقی . [ ت ِ ب ِ دِ م َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی بن یحیی بن صدقه ٔ تغلبی ، ادیب شاعر کاتب دمشقی مکنی به ابوعبداﷲ از مشاهیر ادبا و شعراء دمشق اوائل قرن ششم هجرت و دیوانش مشهور و اشعارش در غایت جودت و ملاحت است . در بلاد بسیاری سیاحت هاکرد و مد...
-
کاتب رومی
لغتنامه دهخدا
کاتب رومی . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) ابوالحسین جوهربن عبداﷲ معروف به (کاتب رومی ) سردار بزرگ فاطمیه از غلامان معز فاطمی و از بزرگان زمان خود بود. در دولت فاطمی خدمت های بزرگ انجام داد و آثار پسندیده بیادگار گذارد. بنای شهر قاهره و جامعالازهر از یادگارهای م...
-
کاتب زهری
لغتنامه دهخدا
کاتب زهری . [ ت ِ ب ِ زُ هََ ] (اِخ ) محمدبن سعد مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع به نام ابن سعد و ابوعبداﷲ محمد و ریحانة الادب ج 3 ص 333 شود.
-
کاتب سر
لغتنامه دهخدا
کاتب سر. [ ت ِ ب ِ س ِرر ] (اِخ ) احمدبن حسن یکی از خطاطان مشهور عثمانی است . در عصر سلطان احمدخان ثالث سرمحرر بود. در خط ثلث و نسخ مهارت خاصی داشت و چندین نسخه از مصحف شریف نوشت و به دست خود تذهیب کاری کرد و بمدینه ٔ منوره هدیه نمود.وفاتش بسال 1170 ...
-
کاتب سر
لغتنامه دهخدا
کاتب سر. [ ت ِ ب ِ س ِرر ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کاتب السر. کنایه از منشی . (آنندراج ). منشی اسرار و رازهای نهانی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کاتب شود: و انتهی الامر (ای امر لقب متولی دیوان الرسائل فی الدولة الفاطمیة بکاتب الدست ) الی اوائل الدولةا...
-
کاتب سلطانی
لغتنامه دهخدا
کاتب سلطانی . [ ت ِ ب ِس ُ ] (اِخ ) رجوع به کاتب السلطان میرعلی هروی شود.
-
کاتب سیاری
لغتنامه دهخدا
کاتب سیاری . [ ت ِ ب ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سیاربن عبداﷲ کاتب بصری مکنی به ابوعبداﷲ، در زمان حضرت امام حسن عسکری (ع ) متوفی 260 هجری از نویسندگان آل طاهر و ضعیف الحدیث و مردودالروایه و فاسدالمذهب و تناسخی المشرب بود. از تألیفات اوست :1- ...
-
کاتب شریشی
لغتنامه دهخدا
کاتب شریشی . [ ت ِ ب ِ ش َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالمؤمن شریشی . رجوع به احمدبن عبدالمؤمن در همین لغت نامه و ریحانة الادب ج 3 ص 333 شود.
-
کاتب طغرائی
لغتنامه دهخدا
کاتب طغرائی . [ ت ِ ب ِ طُ ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن عبدالصمد اصفهانی ملقب به فخرالکتاب رجوع به طغرائی حسین در همین لغت نامه و ریحانة الادب ج 3 ص 333 شود.
-
کاتب عتابی
لغتنامه دهخدا
کاتب عتابی . [ ت ِ ب ِ ع َت ْ تا ] (اِخ ) محمدبن علی بن ابراهیم زبرج مکنی به ابومنصور و معروف به عتابی ادیب نحوی لغوی از مشاهیر نحویین بود و فنون ادبیه رااز شریف ابوالسعادات هبةاﷲ ابن الشجری و ابومنصور موهوب ابن الجوالیقی و دیگر اکابر وقت اخذ کرد و ا...
-
کاتب قزوینی
لغتنامه دهخدا
کاتب قزوینی . [ ت ِ ب ِ ق َزْ ] (اِخ ) محمدبن ابی عمران موسی بن علی کاتب قزوینی از علمای امامیه ٔ قرن پنجم هجرت که ثقه و صحیح الروایه بود و از تألیفات اوست :1- الرد علی الاسماعیلیه . 2- الطرائف . 3- قرب الاسناد. 4- الموجز المختصر من الفاظ سید البشر،...
-
کاتب مسبحی
لغتنامه دهخدا
کاتب مسبحی . [ ت ِ ب ِ م ُ س َب ْ ب ِ حی ی ] (اِخ ) محمدبن ابی القاسم عبداﷲ یا عبداﷲبن احمدبن اسماعیل بن عبدالعزیز کاتب حرانی الاصل مصری المولد ملقب به عزالملک و معروف به مسبحی و امیر مختار از فضلای نامدار و مشاهیر مورخین بود و در سال 398 هَ . ق . بع...
-
کاتب مفجع
لغتنامه دهخدا
کاتب مفجع. [ ت ِ ب ِ م ُ ف َج ْ ج َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ الکاتب البصری . رجوع به همین نام در همین لغت نامه و ریحانةالادب ج 3 ص 334 و ج 4 ص 55 و 56 شود.
-
کاتب ملکی
لغتنامه دهخدا
کاتب ملکی . [ ت ِ ب ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ ابوالدر (ریحانة الادب ج 3 ص 334 و ج 4 ص 82). رجوع به ابوالدر یاقوت و رجوع به یاقوت بن عبداﷲ ابوالدر در همین لغت نامه شود.