کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاتب السلطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) (یا کاتب السلطانی ) میرمحمد شریف ، خواهرزاده ٔ میرعبداﷲ است ومیرعبداﷲ او را بجای فرزند تربیت کرده ، هنگام مرگ او را جانشین خود ساخته بود. وی با وجود کمالات انزوا گزیده و از خطاطی اعاشه میکرد. سال وفاتش در مرآةا...
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرزا علی اکبر تفرشی ملقب به کاتب السلطان از خوشنویسان دربار فتحعلیشاه بوده و بسال 1245 درگذشته است . (فهرست نمایشگاه خطوط خوش نستعلیق کتابخانه ٔ ملی ص 12).
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرزا محمدحسین طهرانی ملقب به کاتب السلطان ، از کتّاب دربار محمد شاه و ناصرالدین شاه ، در خط نستعلیق استاد بود و خط شکسته را درست می نوشت . میرزا محمدحسن تا سال 1270 حیات داشته و تاریخ وفاتش معلوم نیست . (فهرست...
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرزا محمدحسین ملقب به کاتب السلطان ابن حاج محمدعلی تاجر شیرازی . در شیراز کسب کمالات کرده و از خوشنویسان مقرر دربار ناصرالدین شاه و یکی از بهترین نستعلیق نویسان قرن اخیر است که خط او با خوشترین خطوط اساتید برا...
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرعلی هروی مشهدی . عباس اقبال آشتیانی در مجله ٔ یادگار نویسد: به تصدیق خبرگان فن یکی از بزرگترین استادان خط نستعلیق میرعلی هروی مشهدی است که قریب پنجاه سال در مشهد و هرات و بخارا به تعلیم این شعبه ٔ ظریف از خط...
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) نظام الدین سلطان علی مشهدی که به القاب «قبلةالکتاب »، «زبدةالکتاب »، «سلطان الخطاطین »، «کاتب السلطانی » (یا کاتب السلطان ) خوانده شده ، ظاهراً به سال 841 در مشهد متولد شده است در این شهر کسب کمالات کرده ، به س...
-
واژههای مشابه
-
کَاتِبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نويسنده
-
زنبور کاتب
لغتنامه دهخدا
زنبور کاتب . [ زَم ْ / زُم ْ رِ ت ِ ] (اِخ ) ابن فرج کاتب . بعربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن ندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از معاصران ابونواس و بقول بعضی ، آل نوبخت بمناسبت قطعه ای که زنبور کاتب در هجو علی بن ابی طالب و پیروان آن حض...
-
علی کاتب
لغتنامه دهخدا
علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسحاق کاتب . از عالمان بود واو را کتابی است در نسب بنی عقیل که در سال 884 هَ .ق . تألیف کرده است . (از معجم الادباء ج 12 ص 216).
-
علی کاتب
لغتنامه دهخدا
علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابی فتح کاتب . مشهور به مطوق . رجوع به علی مطوق شود.
-
صدر کاتب
لغتنامه دهخدا
صدر کاتب . [ ص َ رِ ت ِ ] (اِخ ) وی مردی آشفته روزگار بود و بیشتر خدمت اتراک می کرد و اگر لوندئی میسر می شد بیاد خط و شعر نمی افتاد و شراب چنان مغلوبش ساخته بود که بهیچ کار اختیار نداشت . او راست :هرگز دل ما را بغمی شاد نکردی کشتی دگران را و مرا یاد ...
-
صالح کاتب
لغتنامه دهخدا
صالح کاتب . [ ل ِ ح ِ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن عبدالرحمن ... شود.
-
صالح کاتب
لغتنامه دهخدا
صالح کاتب . [ ل ِ ح ِ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن عبداﷲبن زیاد... شود.
-
حجازی کاتب
لغتنامه دهخدا
حجازی کاتب . [ ح ِ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حجازی دیر قطای صفی الدین . کاتب و ادیب بود. او راست :قل للمطایا قد بلغت النقا فهنها یا صاح بالملتقی و قد علا بالنقا عاشق کان لطیف الملتقی شیقا و قد محا الوصل حدیث الجفاحتی کأن الهجر لن یخلقا.کمال جعفر گ...