کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کابیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کابیدن
/kābidan/
معنی
= کاویدن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] kābidan = کاویدن
-
کابیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - نک کاویدن . 2 - خراشیدن . 3 - شکافتن .
-
کابیدن
لغتنامه دهخدا
کابیدن . [ دَ ] (مص ) کاویدن . کندن . || خراشیدن . || شکافتن . (برهان ). || کابیدن با، مکابره : خدائی که کوه سهند آفریدترا داد بینی چو کوه سراب نئی کوهکن چند کابانیش نگهدار ادب با بزرگان مکاب .کمال خجندی (از آنندراج و انجمن آرای ناصری ).
-
جستوجو در متن
-
کاویدن
لغتنامه دهخدا
کاویدن . [ دَ ] (مص ) (از: کاو + یدن پسوند مصدری ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). جستجو کردن . (برهان ).کابیدن . کافتن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بکاوید کالاش را سربسرکه داند که چه یافت زر و گهر. عنصری .اماحقیقت روح گویی چه چیز است و صفت خاص وی چیست ؟...