کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کابل خدای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کابل محوري
دیکشنری عربی به فارسی
ريشخندکردن , نوازش کردن , چرب زباني کردن
-
امتیاز کابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← امتیاز بافه
-
کابل بازدار هواپیما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← بافۀ بازدار هواپیما
-
کابل برق قطار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← بافۀ برق قطار
-
کابل حفاظدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← بافۀ حفاظدار
-
کابل فرستگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← بافۀ فرستگیر
-
کابلگذاری ساختمند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← بافهگذاری ساختمند
-
کابل هممحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← بافۀ هممحور
-
قرقرۀ کابل ناقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← قرقرۀ بافۀ ناقل
-
جستوجو در متن
-
کاولشاه
لغتنامه دهخدا
کاولشاه . [ وُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نام عام امرای کابل . (یادداشت مؤلف ). کابل خدای . رجوع به کاول و کابل خدای شود.
-
خدای نظر
لغتنامه دهخدا
خدای نظر. [ خ ُ ن َ ظَ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ پانزده هزارگزی جنوب غربی بتخاک ولایت کابل به افغانستان با مختصات جغرافیایی زیر: طول شرقی : 69 درجه و 15 دقیقه و 27 ثانیه ؛ عرض شمالی : 34 درجه و 26 دقیقه و 12 ثانیه . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ...
-
زابل
لغتنامه دهخدا
زابل . [ ب ُ ] (اِخ ) نام ولایت سیستان است . (برهان قاطع). نام ولایتی که آن را نیمروز نیز خوانند و زاول نیز لغت است . (شرفنامه ٔ منیری ). نام ولایت سیستان است و آن را نیمروز نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). نام شهری است از ولایت سیستان . (غیاث اللغات ا...
-
خدا
لغتنامه دهخدا
خدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ، پازند « xvadaiهوبشمان ص 54 ح » «مسینا 139...
-
سکا
لغتنامه دهخدا
سکا. [ س َ ] (اِخ ) نام قومی مختلط که عنصر آریایی در آن غالب بود. این قوم درزمان هخامنشیان و پیش از آن در پیرامون ایران میزیسته اند. قوم سکا در ازمنه ٔ تاریخی از درون آسیای وسطی یعنی از ترکستان چین تا دریای آرال و خود ایران و از این نواحی با فاصله ها...
-
کفار
لغتنامه دهخدا
کفار. [ ک ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ کافر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (آنندراج )(اقرب الموارد). کِفار. کَفَرَة. کافرون . (از اقرب الموارد). ناگروندگان . ناسپاس . (منتهی الارب ). مردمان کافر و ناسپاس وخارج از دین و بی ایمان و بت پرست...