کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژیگو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژیگو
معنی
(گُ) [ فر. ] (اِ.) خوراکی شامل گوشت بی استخوان (معمولاً) گوساله که با چاشنی و ادویه پخته می شوند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژیگو
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ فر. ] (اِ.) خوراکی شامل گوشت بی استخوان (معمولاً) گوساله که با چاشنی و ادویه پخته می شوند.
-
ژیگو
لغتنامه دهخدا
ژیگو. (اِخ ) ژان . نام نقاش وقایع تاریخی و مصور فرانسوی . مولد بزانسون و وفات در پاریس (1806 - 1894 م .).
-
جستوجو در متن
-
gigot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاتل، ژیگو
-
پیند
لغتنامه دهخدا
پیند. (اِخ ) پیندوس . نام سلسله جبالی میان قسمت جنوبی آرناؤدستان و تسالیا از طرف شمال در نزدیکی کونیچه با سلسله ٔ گراموس متحد میشود و بوسیله ٔ کوه شار و جبال بوسنه و هرسک یکرشته ٔ ممتد تا سلسله ٔ آلپ تشکیل میدهد. همچنین در حدود یونانستان شعبه ای بسو...
-
ماکارنی
لغتنامه دهخدا
ماکارنی . [ رُ ] ( فرانسوی یا ایتالیایی ، اِ) چیزی که از لعاب برنج کنند به شکل لوله هاو هم به شکلهای دیگر و از آن پخته ، طعام کنند و بیشتر غذای مردم ایتالیاست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رشته ٔ خمیر فرنگی خشک است که انواع مختلف درشت و باریک آن در ...