کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژیک
/žik/
معنی
۱. قطره؛ چکه.
۲. قطرۀ باران.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژیک
لغتنامه دهخدا
ژیک . (اِ) قطره ٔ باران . (برهان ). قطره باشد و در بعض فرهنگها بجای یای تحتانی نون مرقوم است .(جهانگیری ) (رشیدی ). ژنگ . || بمعنی خارپشت هم آمده است لیکن اشاره به حرکتش نشده . (برهان ).
-
ژیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژیگ› [قدیمی] žik ۱. قطره؛ چکه.۲. قطرۀ باران.
-
جستوجو در متن
-
ژیکان
فرهنگ نامها
(تلفظ: žikān) [ژیک (کردی) = قطرهی باران + ان (پسوند نسبت)] (به مجاز) زلال و شفاف .
-
سادیاتس
لغتنامه دهخدا
سادیاتس . [ ت ِ ] (اِخ ) آخرین پادشاه سلسله ٔ هرقلبها از پادشاهان لیدیه در قرن هفتم پیش از میلاد، پدر آلیات وجد کرزوس بود. ژیک نامی که نیزه دار سادیاتس بود دل به همسر او باخت و او را کشت و بتخت نشست . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 195 و قاموس الاعلام تر...