کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژکور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژکور
/žakur/
معنی
= ژگور: ◻︎ چرخ فلک هرگز پیدا نکرد / چون تو یکی سفلهٴ دون و ژکور (رودکی: ۵۰۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
miser, miserly, niggard, niggardly, parsimonious, tight, tightfisted
-
جستوجوی دقیق
-
ژکور
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) (ص .) 1 - بخیل . 2 - دزد.
-
ژکور
لغتنامه دهخدا
ژکور. [ ژَ ] (ص ) زُفت و بخیل و دون بود. (لغت نامه ٔ اسدی ). سفله و دون همت باشد. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) . ممسک . فرومایه .پست . خسیس . (برهان ). رجوع به زکور شود : چرخ فلک هرگز پیدا نکرد چون تو یکی سفله و دون و ژکورخواجه ابوالقاسم از ننگ ...
-
ژکور
لغتنامه دهخدا
ژکور. [ ژُ ] (اِخ ) آرنه فرانسوا مارکی . نام سیاستمدار فرانسوی . مولد تورنان (سِن -اِ-مارن ) بسال 1757 و وفات در پرسله (سن -اِ-مارن ) بسال 1852 م .
-
ژکور
لغتنامه دهخدا
ژکور. [ ژُ ] (اِخ ) لوئی شوالیه دو. نام دانشمند فرانسوی و یکی از نویسندگان دائرةالمعارف . مولد پاریس بسال 1704 و وفات بسال 1779 م .
-
ژکور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] žakur = ژگور: ◻︎ چرخ فلک هرگز پیدا نکرد / چون تو یکی سفلهٴ دون و ژکور (رودکی: ۵۰۲).
-
جستوجو در متن
-
زکور
لغتنامه دهخدا
زکور. [ زَ ] (ص ، اِ) سفله و بخیل و گرفته باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). همان ژکور است . (از شرفنامه ٔ منیری ). زفت بود و بخیل و دون . (لغتنامه ٔ اسدی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : چرخ فلک هرگز پیدا نکردچون تو یکی سفله و زفت و زکورخواجه ابو...
-
زفت و زکور
لغتنامه دهخدا
زفت و زکور. [ زُ ت ُ زُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) دون . سفله . بخیل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : چرخ فلک هرگز پیدا نکردچون تو یکی سفله و زفت و زکور.خواجه ابوالقاسم از ننگ توبرنکند سر به قیامت ز گور. رودکی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).تو گرسنه ای و من نی...
-
ممسک
لغتنامه دهخدا
ممسک . [م ُ س ِ ] (ع ص ) چنگ درزننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || بازدارنده از خروج . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه خود را نگاه می دارد از خروج . || آنکه بازمی دارد خویشتن را از گفتن . (ناظم الاطباء). خاموش . || گیرنده . (یادداشت م...
-
چرخ فلک
لغتنامه دهخدا
چرخ فلک . [ چ َ خ ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عبارت از عرش است . (آنندراج ) (غیاث ). چرخ گردنده و عرش . (ناظم الاطباء). آسمان . سپهر : چرخ فلک هرگز پیدا نکردچون تو یکی سفله و ننگ و ژکور. رودکی .ز چرخ فلک بر سرت باد سردنیارد گذشتن بروز نبرد. ...
-
سفلة
لغتنامه دهخدا
سفلة. [ س ِ ل َ ] (ع ص ) فرومایه . (غیاث ). مردم ناکس و فرومایه . (از آنندراج ) (منتهی الارب ). ناکسان . (مهذب الاسماء). پست . (دهار). سفلةالناس و سَفِلَتهم اسافلهم و غوغاؤهم . (اقرب الموارد) : چرخ فلک هرگز پیدا نکردچون تو یکی سفله و تنک و ژکور. رود...
-
بخیل
لغتنامه دهخدا
بخیل . [ ب َ ] (ع ص ) زفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قتور. شحیح . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (ناظم الاطباء). ضنین . (مجمل اللغة). (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سفله . ممسک . (مهذب الاسماء) (آنندراج ...
-
دون
لغتنامه دهخدا
دون . (ع ص ) پست . فرود. مقابل عالی . مردم پست و فرومایه . ج ، دونان . (ناظم الاطباء). هر شخص یا چیز اخس و ادنی از حیث ارزش و منزلت . شخص فرومایه و پست . ج ، دونان . (از یادداشت مؤلف ) : چرخ فلک هرگز پیدانکردچون تو یکی سفله و دون و ژکور. رودکی .سیه ...
-
فلک
لغتنامه دهخدا
فلک . [ ف َ ل َ ] (ع اِ) چرخ . گردون .سپهر. ج ، افلاک ، فُلُک . (منتهی الارب ). جای گردش ستارگان . ج ، افلاک ، فلک [ ف ُ ل ُ / ف ُ ]. (اقرب الموارد). مجموع آسمان به عقیده ٔ قدما. (فرهنگ فارسی معین ). آسمان . چرخ . گردون . سپهر. سماء. از بابلی پولوکو ...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ای ] (پسوند) به آخر کلمه درآید و نشانه ٔ نکره بودن باشد و آن از انواع یاء مجهول است . شمس قیس رازی یای نکره را ذیل «حرف نکره » آورده و گوید: و آن یائی است ملینه که در آخر اسماء علامت نکره باشد، چنانکه اسبی خریدم . غلامی فروختم . (المعجم چ تهران...