کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژنگانگزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
genome annotation, annotation 1
ژنگانگزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] فرایند تفسیر توالیهای خام یک ژنگان تازهتوالییابیشده
-
واژههای مشابه
-
genom
ژنگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموع اطلاعات ژنی در یک یاخته یا اندامگان
-
genome map
نقشۀ ژنگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نقشهای که محل قطعات و بخشهای ژنگان در آن مشخص شده است
-
genomic library, genomic DNA library
گنجینۀ ژنگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از تاگهای دِنا که نمونهای از تمامی توالیهای دِنای ژنگان یک موجود زنده را در بر دارد
-
genome walking
ژنگانپیمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← فامتَنپیمایی
-
genomics
ژنگانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] دانشی که به مطالعه و بررسی ساختار و عملکرد ژنگان میپردازد
-
گله گزاری
لغتنامه دهخدا
گله گزاری . [ گ ِ ل َ / ل ِ گ ُ ] (حامص مرکب )شکایت کردن به دوستی یا دیگری . شکایت نرم و ملایم .
-
کینه گزاری
لغتنامه دهخدا
کینه گزاری . [ ن َ / ن ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) انتقامجویی . انتقام طلبی . خونخواهی : نیل ِ دهنده تویی به گاه عطیت پیل ِ دمنده به گاه کینه گزاری . رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).و رجوع به کینه گزار شود.
-
intonation 3
نغمهگزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] 1. اجرای دقیق نغمات 2. عبارت آغازین آوازهای گریگوری
-
اطلاعگزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← بنگاه اطلاعگزاری
-
گله گزاری
فرهنگ فارسی معین
(گِ لِ. گُ) (حامص .) شکایت کردن ، شکوه کردن .
-
پیغام گزاری
لغتنامه دهخدا
پیغام گزاری . [ پ َ / پ ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل پیغام گزار. رسالت .
-
حق گزاری
لغتنامه دهخدا
حق گزاری . [ ح َ گ ُ ] (حامص مرکب ) ادای حق . شکران : و ذکر حریت و حق گزاری او بدان مخلد گردانیده اند. (کلیله و دمنه ).
-
سخن گزاری
لغتنامه دهخدا
سخن گزاری . [ س ُ خ َ گ ُ ] (حامص مرکب ) نطق . سخنوری . سخن گفتن : صیاد بدین سخن گزاری شد دور ز خون آن شکاری .نظامی .