کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ژنده رزم
لغتنامه دهخدا
ژنده رزم . [ ژَ دَ رَ ] (اِخ ) ژند. ژنده . نام خالوی سهراب پسر شاه سمنگان از پهلوانان تورانی . او به یک مشت رستم کشته شد. فردوسی داستان وی را در شاهنامه چنین آورده است :بدانگه که سهراب آهنگ جنگ نمود و گه رفتن آمدش تنگ همی خواند پس مادرش ژنده رزم که ا...
-
ژنده شیر
لغتنامه دهخدا
ژنده شیر. [ ژَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شیر بزرگ . شیر کلان . شیر خشمناک . رجوع به ژنده شود : زمانی همی بود سهراب دیرنیامد بنزدیک او ژنده شیر.فردوسی .
-
ژنده فروش
لغتنامه دهخدا
ژنده فروش . [ ژَ / ژِ دَ / دِ ف ُ ] (نف مرکب ) کهنه فروش . نجّاد. (زمخشری ).
-
ژنده پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) žendepuš ۱. کسی که لباس کهنه و پاره بر تن داشته باشد؛ کهنهپوش.۲. [قدیمی] خرقهپوش.
-
جامی ژنده پیل
لغتنامه دهخدا
جامی ژنده پیل . [ ژَ دَ ] (اِخ ) همان احمد جام یا جامی خراسانی است . رجوع به احمدبن ابی الحسن بن محمد... شود.
-
جستوجو در متن
-
rags
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوراب ها، ژنده پوش، ژنده
-
tatters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خجالت کشیدن، ژنده پوش، ژنده
-
ژند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] žand = ژِنده
-
پت و پاره
فرهنگ گنجواژه
ژنده و فرسوده.
-
چپان
واژگان مترادف و متضاد
ژنده، کهنه، مندرس
-
پارهپوره
واژگان مترادف و متضاد
پارهپاره، ژنده، فرسوده، مندرس
-
مندرس شدن
واژگان مترادف و متضاد
فرسوده شدن، ژنده شدن، کهنه شدن، پارهپارهشدن
-
ابلیس
فرهنگ واژههای سره
اهریمن، کخ ژنده
-
لته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] lat[t]e پارچۀ کهنه؛ ژنده.
-
raggery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرگوش، ژنده پوش