کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژغند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژغند
/žaqand/
معنی
بانگ بلند؛ آواز مهیب؛ غرش جانوران درنده: ◻︎ کرد روبه یوزواری یک ژغند / خویشتن را زآن میان بیرون فکند (رودکی: ۵۳۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژغند
فرهنگ فارسی معین
(ژَ غَ) (اِ.) غرش جانوران درنده هنگام شکار.
-
ژغند
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سختی ، محکمی .
-
ژغند
لغتنامه دهخدا
ژغند. [ ژَ غ َ ] (اِ) بانگ تند بود که ددی چون یوز و پلنگ برزند و گویند بانگی سهمگین و بیم زده نیز باشد. (لغت نامه ٔ اسدی ). بانگ یوز. (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). بانگ تند بود که ددی بزند بزودی در روی جانوران چون یوز و پلنگ . (نسخه ای از لغت نامه ٔ...
-
ژغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زغند› [قدیمی] žaqand بانگ بلند؛ آواز مهیب؛ غرش جانوران درنده: ◻︎ کرد روبه یوزواری یک ژغند / خویشتن را زآن میان بیرون فکند (رودکی: ۵۳۵).
-
جستوجو در متن
-
بیرون فکندن
لغتنامه دهخدا
بیرون فکندن . [ ف / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برون افکندن . بیرون افکندن . بیرون ریختن . بیرون انداختن : گفت با خرگوش خانه خان من خیز و خاشاکت از او بیرون فکن . رودکی .بعد از آنش از قفس بیرون فکندطوطیک پرّید تا شاخ بلند. مولوی .رجوع به افکندن و فکندن ش...