کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژرف اندیشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژرف اندیشی
دیکشنری
cerebration, cogitation, deliberation, meditation, profundity, ruminnation
-
جستوجوی دقیق
-
ژرف اندیشی
لغتنامه دهخدا
ژرف اندیشی . [ ژَ اَ ] (حامص مرکب ) تعمق . دقت . غوررسی .
-
واژههای مشابه
-
غار ژرف
لغتنامه دهخدا
غار ژرف . [ رِ ژَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) کنایه از دنیاست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 165).
-
pluton
ژرفتوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودۀ نفوذی آذرین ژرف
-
canyon
ژرفدره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، علوم جَوّ] درهای کشیده و عمیق و نسبتاًً باریک با دیوارههای پرشیب که اغلب رودی در کف آن جریان دارد
-
deep sea
ژرفدریا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] ناحیۀ عمیقی از دریا که بعد از فلات قاره واقع شده است
-
deep structure, underlying structure
ژرفساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] سطح بازنمود بنیادی و انتزاعی ساخت نحوی جمله در دستور زایشیـ گشتاری
-
chasm 1
ژرفکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیا، زمینشناسی] بازشدگی یا شکاف عمیق در پوستۀ زمین
-
ژرف اندیش
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (ص فا.) 1 - آن که به صورت جدی و دقیق می اندیشد. 2 - آن که عادت به فعالیت فکری پی گیر و جدی دارد.
-
ژرف بین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن که به مسایل به دقت می نگرد.
-
ژرف دیدن
لغتنامه دهخدا
ژرف دیدن . [ ژَ دی دَ] (مص مرکب ) به تعمق نگریستن . به عمق دیدن . تعمق .
-
ژرف نگریستن
لغتنامه دهخدا
ژرف نگریستن . [ ژَ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تعمق کردن . دقت کردن . بتعمق نگاه کردن . ژرف نگری . ژرف بینی . دقیق شدن در کاری : بگفتم همه گفتنی سربسرتو ژرف اندر این پندنامه نگر. دقیقی .اگر داد بیند بر این کار مایکی بنگرد ژرف سالار ما. فردوسی .ولیکن بدی...
-
ژرف اندیش
لغتنامه دهخدا
ژرف اندیش . [ ژَ اَ ] (نف مرکب )نعت فاعلی از ژرف اندیشیدن . متعمق . دقیق . ژرف بین .
-
ژرف بین
لغتنامه دهخدا
ژرف بین . [ ژَ ] (نف مرکب ) متعمق . باریک بین . غوررس . عمیق . نافذالنظر. تیزچشم . تیزبین . ژرف اندیش . ژرف نگاه . ژرف نگر : چه بیند بدین اندرون ژرف بین چه گوئی تو ای فیلسوف اندر این . ابوشکور. یکی ژرف بین است شاه یمن که چون او نباشد به هر انجمن . فر...
-
ژرف نگاه
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه . [ ژَ ن ِ ] (ص مرکب ) باریک بین . (آنندراج ). غوررس . نظرعمیق کننده . ژرف بین . به تعمق نگرنده . ژرف نگر.