کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ژرار دسابیونتا
لغتنامه دهخدا
ژرار دسابیونتا. [ ژِ دُ ساب ْ بی ُ ن ِت ْتا ] (اِخ ) نام منجم و طبیب ایتالیائی در قرن سیزده میلادی . مولد سابیونتا.
-
ژرار دکرمون
لغتنامه دهخدا
ژرار دکرمون . [ ژِ دُ رِ مُن ْ ] (اِخ ) نام مترجم ایتالیائی . مولد کرمون (لُمباردی ) بسال 1114 و وفات بسال 1187 م . وی برای آموختن زبان عرب و علوم عربیه به طلیطله رفت و پس از تبحّردر آن زبان المجسطی بطلمیوس و بعض کتب فارابی را بزبان لاتین ترجمه کرد. ...
-
ژرار دنروال
لغتنامه دهخدا
ژرار دنروال . [ ژِ دُ ن ِرْ ] (اِخ ) نام ادیب فرانسوی . مولد پاریس بسال 1808 و وفات بسال 1855 م . به همانجا. وی را ژرار لابرونی نیز گویند. او را آثار و تحقیقات و تتبعاتی در ادبیات فرانسه است .
-
جستوجو در متن
-
جراره
لغتنامه دهخدا
جراره . [ ج ِ رَ ] (اِخ ) تلفظ ترکی ژرار یا ژرارا. رجوع به این کلمه شود.
-
اسویتن
لغتنامه دهخدا
اسویتن . [ اِس ْ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) (بارن ژرار وان ) (1700-1772 م .). طبیب هلاندی ، مولد لیدن .
-
شارنهورست
لغتنامه دهخدا
شارنهورست . [ هَُ ] (اِخ ) ژرار دو. ژنرال پروسی . وی بسال 1755م . در بوردنو تولد و بسال 1813 م . وفات یافت . پس از نبرد تیلسیت ارتش پروس را از نو سازمان داد.
-
تربرش
لغتنامه دهخدا
تربرش . [ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) ژرار (تربورگ ، تربورخ ). نقاش هلندی که در رنگ آمیزی هم آهنگ و نقاشی ظریف دست داشت . وی بسال 1608 م . در زوول بدنیا آمد و بسال 1681 درگذشت .
-
ادلینک
لغتنامه دهخدا
ادلینک . [ اِ دِ ] (اِخ ) ژِرار. حکاک مشهور، متولد به آنوِرس (1649 - 1707م .). لوئی چهاردهم او را بفرانسه خواند و احسان و اکرامی بغایت درباره ٔ او مبذول داشت و بعضویت آکادمی فرانسه نائل شد.
-
لیدن
لغتنامه دهخدا
لیدن . [ ل َ دِ ] (اِخ ) شهری به کشور هلند و به زبان فرانسه لید خوانده شود. دارای 27000 تن سکنه و شهری بسیار صنعتی و دارای دانشگاهی مشهور و کتابخانه ٔ معتبر و کلکسیونهای علمی و باستانی بسیار و آن موطن ژرار دو و رامبران و ژان استین و دزی است و بدانجا ...
-
دزارگ
لغتنامه دهخدا
دزارگ . [ دِ ] (اِخ ) ژرار. یا گاسپار (1593 - 1662 م .). ریاضیدان و مهندس فرانسوی و از مؤسسین هندسه ٔ جدید. از زندگی او چندان اطلاعی در دست نیست . شهرتش بسبب کتابی است که در مخروطات نوشته است ، که اگر چه مورد توجه دکارت و پاسکال بود، در زمان وی چندا...
-
پسیشه
لغتنامه دهخدا
پسیشه . [ پْسی / پ ِ ش ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان نام دختری زیبا زوجه ٔ اِرُس یا کوپیدن رب النوع عشق و تجسم نفس . افسانه ٔ پسیشه ظاهراًاز اختراعات افلاطونیان و ممثل سرنوشت نفس است که ازمحل رفیع خویش هبوط کرده و پس از رنج و محنت بسیار برای ابد با عشق ...
-
حاجی خلیفه
لغتنامه دهخدا
حاجی خلیفه . [ خ َ ف َ ] (اِخ ) مصطفی بن عبداﷲ، کاتب چلبی ، معروف به حاج خلیفه ، از مورخین بزرگ ترک مستعرب مائه یازدهم است . مولد وی ، ماه ذی القعده سنه ٔ 1017 هَ . ق . بقسطنطنیه بوده است . در 14 سالگی بخدمت سلاحداری ، که پدر او نیز این کار داشت مشغو...
-
حاوی
لغتنامه دهخدا
حاوی . (اِخ ) نام کتاب معروف محمد زکریا که آنرا «الجامع الحاصر لصناعة الطب » و «حاصر صناعة الطب » و «الجامعالکبیر» و «الجامع» نیز نامند. کتاب الحاوی اعظم و اهم کتب مؤلفه ٔ محمدبن زکریای رازی است ، ابن العمید وزیر رکن الدوله ٔ دیلمی بعد از وفات رازی ...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) زهراوی خلف بن عباس القرطبی . وی در تاریخ طب بزرگترین نماینده و معرف جرّاحی عرب است و کتب او از مراجعی است که جرّاحان قرون وسطی به آن استناد می جستند. با شهرت تام وی اطلاعات کمی در باب او بما رسیده و اینکه بعضی او را...