کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژدن
لغتنامه دهخدا
ژدن . [ ژِ دَ ] (مص ) مخفف آژدن : بنزدیک آن گرگ باید شدن همه چرم او را به پیکان ژدن . فردوسی (از جهانگیری ).(در لغت نامه ٔ ولف این کلمه نیامده و ظاهراً اصل آن ، به تیر آژدن بوده ).
-
جستوجو در متن
-
ژده
لغتنامه دهخدا
ژده . [ ژِ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از ژدن ، از مصدر آژدن . مخفف آژده است . (برهان ). سوزن زده و آژینه بسنگ آسیا زده .