کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژخار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژخار
/žaxār/
معنی
بانگ؛ فریاد؛ فغان؛ نعره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
din
-
جستوجوی دقیق
-
ژخار
لغتنامه دهخدا
ژخار. [ ژِ ] (اِ) بانگ و نعره . || سختی . (برهان ). رجوع به ژغار شود.
-
ژخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژغار› [قدیمی] žaxār بانگ؛ فریاد؛ فغان؛ نعره.
-
جستوجو در متن
-
ژغار
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) (اِ.) = ژخار. زغار: سختی . مق سستی .
-
زغار
لغتنامه دهخدا
زغار. [ زَ ] (اِ) زمین نمناک و... بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 151). بمعنی زمین نمناک باشد. (برهان ). زمین نمناک و تر. (ناظم الاطباء). زمین نمناک . قیاس شود بازغاره و زغاله . (از فرهنگ فارسی معین ) : تو شان زیر زمین فرسوده کردی زمین داده مر ایشان را ...
-
زخ
لغتنامه دهخدا
زخ . [ زَ ] (اِ) آواز حزین . (شرفنامه ٔ منیری ) (رشیدی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) آواز و ناله ٔ حزین (جهانگیری ) (برهان قاطع). ناله و بانگ حزین . (فرهنگ میرزا). ناله ٔ حزین . اسم مصدر است از زخیدن . (فرهنگ نظام ). ناله ٔزار وحزین...