کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژاغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژاغر
/žāqar/
معنی
کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ است؛ چینهدان؛ گژار: ◻︎ از کشتگان هنوز طیور و سباع را / پرگوشت است ژاغر و پراستخوان شکم (معزی: ۴۳۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژاغر
لغتنامه دهخدا
ژاغر. [ غ َ ] (اِ) چینه دان . به تازی آن را حوصله خوانند. کژار. چینه دان مرغ : خورنداز آنچه بماند ز من ملوک زمین تو از پلیدی و مردار پر کنی ژاغر. عنصری (خطاب باز سپید به زاغ ).وگر مرغکی کوچک آید فرازدهدش آب و چینه بروز درازچو از بس چنه پر شود ژاغرش گ...
-
ژاغر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) چینه دان مرغان .
-
ژاغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زاغر، جاغر› (زیستشناسی) [قدیمی] žāqar کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ است؛ چینهدان؛ گژار: ◻︎ از کشتگان هنوز طیور و سباع را / پرگوشت است ژاغر و پراستخوان شکم (معزی: ۴۳۶).
-
جستوجو در متن
-
جاغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jāqar =ژاغر
-
چینهدان
واژگان مترادف و متضاد
جاغر، حوصله، زاغر، ژاغر، شاغر
-
کژار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مبدلِ ژاغر] ‹گژار› (زیستشناسی) [قدیمی] kožār چینهدان مرغ؛ ژاغر؛ جاغر.
-
زاغر
فرهنگ فارسی معین
( غَ) (اِ.) چینه دان ، ژاغر و جاغر هم گویند.
-
شکانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šekānak چینهدان مرغ؛ حوصله؛ جاغر؛ ژاغر.
-
چینه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) činedān کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن میشود؛ جاغر؛ ژاغر؛ شاغر؛ کژار؛ گژار؛ شکانک.
-
جاغر
لغتنامه دهخدا
جاغر. [ غ َ ] (اِ) چینه دان مرغان . (برهان ) (آنندراج ) : دایم از چینه های انعامش پر شود مرغ از ره جاغر. شمس فخری (از آنندراج ).ژاغر نیز گویند : شهباز همتش چو گشاید بال عنقای همتش چو گشاید پرگردون چو صعوه ایش که در چنگل گیتی چو دانه ایش که در ژاغر. ش...
-
چاغر
لغتنامه دهخدا
چاغر. [ غ َ ] (اِ) جاغر . چینه دان . چینه دان مرغان . (آنندراج ) (غیاث ). به عربی حوصله گویند. (آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به ژاغر شود.
-
چنه دان
لغتنامه دهخدا
چنه دان . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مخفف چینه دان یعنی ژاغر و حوصله ٔ پرندگان . رجوع به چینه دان شود.
-
چیلک دان
لغتنامه دهخدا
چیلک دان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) چینه دان . کراژ. ژاغر. زاغر. حوصله . رجوع به چینه دان شود.- چیلک دان کسی را خالی کردن یا چیلک دان کسی راتکاندن ؛ به چاپلوسی و فریب او را به افشای رازهای خود واداشتن . از کسی زیر پاکشی کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
گژاژ
لغتنامه دهخدا
گژاژ. [ گ ُ ] (اِ) گژار. در فرهنگ رشیدی گژار بالضم چینه دان مرغ ، امادر نسخه ٔ سروری بکاف تازی آمده . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). چینه دان مرغان را گویند و به عربی حوصله خوانند. (برهان ). و آن را ژاغر خوانند. (جهانگیری ).