کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چین و چروک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنگ چین
لغتنامه دهخدا
سنگ چین . [ س َ ] (نف مرکب ) سنگ چین کننده . || (ن مف مرکب ) دیواری که از چیدن سنگها روی هم ساخته باشند. (ناظم الاطباء).
-
کارخانه ٔ چین
لغتنامه دهخدا
کارخانه ٔ چین . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نگارستان چین : آن پری پیکر حصارنشین بود نقاش کارخانه ٔ چین .نظامی (هفت پیکر ص 219).
-
فضاله چین
لغتنامه دهخدا
فضاله چین . [ ف ُ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) باغبان که شاخه های زاید را می تراشد. (غیاث ).
-
موی چین
لغتنامه دهخدا
موی چین . (اِ مرکب ) منقاش . خارچین . خارچینه .موی چینه . موچین . موچینه . موچنا. (یادداشت مؤلف ).
-
مهره چین
لغتنامه دهخدا
مهره چین . [ م ُ رَ / رِ ] (نف مرکب ) بازیگر. || حقه باز. (غیاث ) (آنندراج ).
-
نان چین
لغتنامه دهخدا
نان چین . (اِ مرکب ) ملقط. (سامی ). ابزاری که بدان نان از تنور بیرون میکشند. (ناظم الاطباء).
-
لاله چین
لغتنامه دهخدا
لاله چین . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) لالجین . موضعی به شمال همدان . رجوع شود به لالجین .
-
ماهی چین
لغتنامه دهخدا
ماهی چین . (اِ مرکب ) نام طائری است . (آنندراج ). قره قاز. قوق . (از فرهنگ جانسون ). || تیرهایی که در رودخانه می کوبند تا ماهی در میان آنها جمع شود. (از فرهنگ جانسون ) (از اشتینگاس ).
-
انگبین چین
لغتنامه دهخدا
انگبین چین . [ اَ گ َ / گ ُ ] (نف مرکب ) عسال . (یادداشت مؤلف ). عسل چین : فتخاء؛ چیزی است همچو کالبد خشت که بر آن انگبین چین نشیند. (منتهی الارب ).
-
پادشاه چین
لغتنامه دهخدا
پادشاه چین . [ دْ / دِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ) فغفور. خاقان چین . || کنایه است از آفتاب . (برهان ).
-
بوسه چین
لغتنامه دهخدا
بوسه چین . [ س َ / س ِ ](نف مرکب ) برگزیننده ٔ بوسه . (ناظم الاطباء). برگزیننده ٔ بوسه . بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین ) : دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین من خاک آن را هم همین بوسی تمنا داشته . خاقانی .از هم عنانیش نفس برق سوخته است پایی که بوس...
-
بهارخانه ٔ چین
لغتنامه دهخدا
بهارخانه ٔ چین . [ ب َ ن َ ی ِ ] (اِخ ) بتخانه ٔ چین : بهارخانه ٔ چین است یا شکفته بهارمه دوپنج وچهار است یا بت فرخار؟مسعودسعد.
-
بهارستان چین
لغتنامه دهخدا
بهارستان چین . [ ب َ رَ / رِ ن ِ ] (اِخ ) بهارستان . بهار چین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بهارستان شود.
-
حرف چین
لغتنامه دهخدا
حرف چین . [ ح َ ] (نف مرکب ) حروفچین چاپخانه . مُرَتِّب . رجوع به حروف چین شود. || حرف گیر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 253). سخن چین .
-
ترکستان چین
لغتنامه دهخدا
ترکستان چین . [ ت ُ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ترکستان شرقی شود.