کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چین جعبهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چین چین
لهجه و گویش تهرانی
پرچین
-
عسل چین
لغتنامه دهخدا
عسل چین . [ ع َ س َ] (نف مرکب ) عسل چیننده . آنکه عسلهای ساخته شده را برمیدارد: خافة؛ جبه ٔ چرمین عسل چینان . (منتهی الارب ).
-
گل چین
لغتنامه دهخدا
گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقعدر 67هزارگزی شمال باختر اردل و متصل به راه گلچین به اردل . هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است ...
-
گل چین
لغتنامه دهخدا
گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دزآباد جزء شهرستان طارم . (نزهة القلوب ص 65).
-
گل چین
لغتنامه دهخدا
گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) نام زنی بوده است ولی شعار. گویند خدا را در خواب دیده بوده است . (برهان ). نام زنی . (ناظم الاطباء).
-
گل چین
لغتنامه دهخدا
گل چین . [ گ ُ ] (نف مرکب ) شخصی که گل می چیند. (برهان ) (ناظم الاطباء). گل چیننده : نیابی کس از خاص و از عام گیتی که از باغ انعام او نیست گلچین . سوزنی .|| باغبان . (ناظم الاطباء).
-
کهنه چین
لغتنامه دهخدا
کهنه چین . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه از کوچه ها قطعات کهنه گرد کند تا از آن جامه کند یا جامه را پیوند کند. آنکه از کوچه ها پاره های جامه گرد کند. آنکه از کوچه و کوی ، کهنه و پاره گرد کند. ژنده چین . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کالک چین
لغتنامه دهخدا
کالک چین . [ ل َ ] (نف مرکب ) قطاف . (مهذب الاسماء هر سه نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). ولی قطاف را در تاج العروس و اقرب الموارد و منتهی الارب نیافتم . (یادداشت مؤلف ).
-
چین خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تا خوردن، چین افتادن، چروک شدن، چین برداشتن، شکنجگرفتن، چیندار شدن، پرچین شدن، شکنج یافتن ۲. گسلزدایی
-
lego
همچین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نوعی اسباببازی، شامل قطعات کوچک عموماً کائوچویی یا پلاستیکی، که میتوان آنها را بر روی هم سوار کرد و برای بازی و سرگرمی چیزهایی مانند خانه و قطار و کشتی ساخت
-
نکته چین
لغتنامه دهخدا
نکته چین . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه خجک و نقطه می گذارد. || آنکه اعتراض می کند. (ناظم الاطباء). || ناقد. (یادداشت مؤلف ).
-
سلح چین
لغتنامه دهخدا
سلح چین . [س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش اردکان شهرستان شهرکرد. دارای 150 تن سکنه و آب آن از چشمه و قنات است . محصول آن غلات ، سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
سله چین
لغتنامه دهخدا
سله چین . [ س ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیمچه بخش گنوند شهرستان شوشتر. دارای 170 تن سکنه . آب آن از کارون . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
علف چین
لغتنامه دهخدا
علف چین . [ ع َ ل َ ] (نف مرکب ) آنکه علف چیند. || (اِ مرکب ) ابزاری است داس مانند که بوسیله ٔ آن علف و یونجه را می چینند. || (اِمص مرکب ) در تداول عامه با اندک مسامحه بجای علف چینی بکار رود.- موسم علف چین ؛ فصل چیدن علف .
-
صبح چین
لغتنامه دهخدا
صبح چین . [ ص ُ ] (ن مف مرکب ) چیده بصبح . صبح چیده . || بامدادچیدنی .