کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چینی آموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسباب چینی
لغتنامه دهخدا
اسباب چینی . [ اَ ] (حامص مرکب ) تهیه ٔ مقدمات عملی برعلیه کسی . توطئه . و با فعل کردن استعمال شود.
-
امرود چینی
لغتنامه دهخدا
امرود چینی . [ اَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی امرود است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کمثری صینی . (قانون ابن سینا).
-
پشم چینی
لغتنامه دهخدا
پشم چینی . [پ َ ] (حامص مرکب ) عمل چیدن یا بریدن پشم حیوانات .
-
بدل چینی
لغتنامه دهخدا
بدل چینی . [ ب َ دَ ] (اِ مرکب )سفالینه که بر روی آن لعابی از شیشه کنند. کبود آن را فیروزه ای و زرد آن را ذرتی گویند. (یادداشت مؤلف ). نام عمومی هر نوع ظرف سفالی که از گل رس معمولی ساخته شده و بر آن لعابی از اکسید قلع داده باشند. (از دایرة المعارف ف...
-
خاک چینی
لغتنامه دهخدا
خاک چینی . [ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاکی که برای چینی سازی بکار میرود و معادن آن اغلب در آذربایجان و بین قم و طهران یافت میشود.
-
چوب چینی
لغتنامه دهخدا
چوب چینی . [ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیخی است معروف و گیاه او بی گل و بی ثمر است . برگش به زنبق و ساقش به نی شبیه است و بهترین آن قطعه های بزرگ املس سرخ نیم رنگ شاخ جهانیده بی کرم و بی گره است و بسیار صلب و اندرون سیاه و ثقیل الوزن بحد افراط که...
-
ثلج چینی
لغتنامه دهخدا
ثلج چینی . [ ث َ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا ثلج صینی رطوبتی منجمدبرفی است شبیه به نمک که از هند آرند جهت بیاض عین و ظلمت بصر و ضمادش بر بدن جهت تب دق نافع است و این اسم را بر بارود نیز استعمال می کنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). یطلق علی البارود و ع...
-
خرده چینی
لغتنامه دهخدا
خرده چینی . [ خ ُ دَ / دِ ](حامص مرکب ) خرده گیری . نقد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرز چینی
لغتنامه دهخدا
خرز چینی . [ خ َ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرز یمانی . جِزْع . رجوع به خرزیمانی شود.
-
حروف چینی
لغتنامه دهخدا
حروف چینی . [ ح ُ ] (حامص مرکب ) عمل حروف چین . || (اِ مرکب ) جای چیدن حروف .- اطاق حروف چینی ؛ اطاقی که دستگاهها و گارسه های حروف چینی در آن بنا نهاده شده است . در مقابل فرم بندی که در آنجا گارسه های وسائل بستن فرمها نهاده میشود.
-
حاصل چینی
لغتنامه دهخدا
حاصل چینی . [ ص ِ ] (حامص مرکب ) درو. درویدن محصول . حصاد. جَنْی .
-
چینی بندزدن
لغتنامه دهخدا
چینی بندزدن . [ ب َزَ دَ ] (مص مرکب ) بهم پیوستن قطعات کاسه و بشقاب شکسته و امثال آن با بندهای کوچک فلزی . کاسه دوختن .
-
چینی بندزنی
لغتنامه دهخدا
چینی بندزنی . [ ب َ زَ ] (حامص مرکب ) عمل چینی بندزن . طبق بندی .
-
چینی پارچ
لغتنامه دهخدا
چینی پارچ . (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . در 34هزارگزی جنوب خاوری بهشهر واقع است کوهستانی و جنگلی است . 40 تن سکنه دارد از رودخانه ٔ نکا و چشمه آبیاری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
چینی بلاغ
لغتنامه دهخدا
چینی بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. در 28هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز واقع است ، 362 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...