کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چینی
/čini/
معنی
۱. مربوط به چین.
۲. از مردم چین.
۳. تهیهشده در چین.
۴. (اسم) ظرفهایی که از خاک مخصوصی موسوم به کائولن ساخته میشود. Δ چون این خاک ابتدا در چین بهدست آمده به این اسم نامیده شده.
۵. (اسم) نوعی خاک از اقسام خاک رس که بیشتر آن از کائولینیت تشکیل یافته و چون خوب قالبگیری میشود و با پخته شدن در آتش سفید میشود، برای ساختن ظروف به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. منسوب به چین
۲. اهلچین، شهروند چین
۳. ظروف آبگینهای
دیکشنری
Chinese, porcelain
-
جستوجوی دقیق
-
چینی
واژگان مترادف و متضاد
۱. منسوب به چین ۲. اهلچین، شهروند چین ۳. ظروف آبگینهای
-
porcelain
چینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] لعابینهای که در حرارت بالا پخته میشود و به دلیل ظرافت لعابکاری شفافیت پوستههای صدفی را پیدا میکند
-
چینی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی از گل نسرین .
-
چینی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - اهل چین . 2 - هر چیز ساخته شده در چین . 3 - ظروف آبگینه که در قدیم از چین می آوردند.
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (اِخ ) (خط...) چینی ؛ یعنی الفبایی که چینیان بکار می برند طبق روایات اختراع امپراطور چین «فوهی » است ، و هر حرف چینی اساساً متشکل از یک ریشه یا «کلید» و یک «فونتیک » است امروز غالباً توافق دارند که همه ٔ حروف فرهنگ چینی را از 214 کلید استخراج ...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (اِخ ) (زبان ....) و لغت مردم چین این زبان مهمترین زبانهای گروه چین و تبتی و یکی از قدیمترین زبانهای زنده و زبانی است که بیش از هر زبان دیگربدان سخن میگویند. این زبان اصلاً یک هجائی است . در بحث از زبان چینی باید بین زبان ملفوظ و مکتوب فرق گذا...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (حامص ) چیدن در تمام معانی . رجوع به چیدن شود.- اسباب چینی ؛ تهیه ٔ مقدمات عملی علیه کسی . توطئه .- انگورچینی ؛ انگور چیدن .- خبرچینی ؛ خبرگزاری . سخن چینی . نمّامی .- دینارچینی ؛ برچیدن و جمع آوردن دینارهای پراکنده بر زمین .- راسته چینی ...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (ص نسبی ، اِ) چوب چینی . شبشینا. (دزی ). قطعات چوبی که به سرخی زند و آب جوشانده ٔ آن را چون داروئی در قدیم به کار بردندی وبیشتر با عُشبه توأم کردندی . و آن قطعات بریده ٔ بیخی است چند نیمه ٔ سیبی یا اناری ، خردتر و درشت تر، باسپیدی که به سرخی ...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (ص نسبی ،اِ) نوعی ظرف شکستنی که از گل و به طرز مخصوص سازندو در کوره پزند. سفالینه ای لطیف که اول به چین کردندی و امروز در همه جا سازند و باز بدان نام چینی دهند. ظرف آبگینه که در قدیم از چین می آوردند و بدین سبب به چینی شهرت گرفته است . قسمی ظر...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی . (ص نسبی ) از مردم چین . از چین . اهل چین : سرای تو پرسرو و پر ماه و پر گل ز یغمائی و چینی و خلخانی . فرخی .همه ترکان چین بادند هندوش مباد از چینیان چینی بر ابروش . نظامی .بیاد آید آن لعبت چینی ام کند خاک در چشم خودبینی ام . سعدی (بوستان ). || ...
-
چینی
لغتنامه دهخدا
چینی .(ص نسبی ، اِ) بافته . منسوج . گلیم منقش : ز مقراضی و چینی بر گذرگاه یکی میدان بساط افکنده بر راه .نظامی .
-
چینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چین، کشوری در شرق آسیا) čini ۱. مربوط به چین.۲. از مردم چین.۳. تهیهشده در چین.۴. (اسم) ظرفهایی که از خاک مخصوصی موسوم به کائولن ساخته میشود. Δ چون این خاک ابتدا در چین بهدست آمده به این اسم نامیده شده.۵. (اسم) نوعی خاک ا...
-
چینی
دیکشنری فارسی به عربی
خزف , خزفيات , صينيون
-
چینی
واژهنامه آزاد
حرکت گذاری (اعراب) را در این قسمت نوشته و در فیلد «واژه» تنها شکل اصلی و بدون حرکت گذاری لغت را وارد نمایید.رضوان
-
چینی
واژهنامه آزاد
چین چین