کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چینه سازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چینه خوار
لغتنامه دهخدا
چینه خوار. [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) دانه خوار. مرغی که دانه خورد. مرغی که از دانه تغذیه کند. || جوجه ای که بی یاری و کمک دانه برچیند.
-
چینه خواری
لغتنامه دهخدا
چینه خواری . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل چینه خوار. دانه خواری . دانه خوارگی .
-
چینه دادن
لغتنامه دهخدا
چینه دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) دانه دادن به مرغ . دادن ِ دان . غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن : زق ؛ چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی ). عدار؛ چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی ). زغل ؛ چینه دادن مرغ بچه را ...
-
چینه دان
لغتنامه دهخدا
چینه دان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از: (چینه + دان ، ظرف ) حوصله ٔ مرغانه را گویند. (برهان ). حوصله ٔ مرغان است که دانه در آن جمع شود، و آن را ژاغر نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). علف دان مرغ . جای دانه و خوراک مرغان و آن غیر سنگ دان است . (...
-
چینه دانه
لغتنامه دهخدا
چینه دانه . [ ن َ / ن ِن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) حوصله ٔ مرغان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چینه دان . چیلک دان . رجوع به چینه دان شود.
-
چینه شناس
لغتنامه دهخدا
چینه شناس . [ ن َ / ن ِ ش ِ ] (نف مرکب ) عالم به به معرفت طبقات الارض . که به علم طبقات الارض آشنا باشد.
-
چینه شناسی
لغتنامه دهخدا
چینه شناسی . [ ن َ / ن ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم و معرفت به طبقات الارض . قسمتی از زمین شناسی است که از چینه های زمین و شرایط تشکیل آنها، و سن نسبی و پراکندگی و سایر خصوصیات آنها بحث میکند.
-
چینه کش
لغتنامه دهخدا
چینه کش . [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چینه ساز. آنکه دیوار از رده های گل برآرد. بنائی که کار او ساختن چینه است . آنکه دیوار گلی کند. بنّا که چینه کشد. که چینه برآرد. که دیوار گلی سازد. که چینه کند باغ و خانه و جز آن را. دیوارگر. (یادداشت مؤلف...
-
چینه کشی
لغتنامه دهخدا
چینه کشی . [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل چینه کش . کار دیوار گلی ساز.دیوارکشی . دیوارسازی . دیوارگری . کشیدن دیوار گلی .
-
چینه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) činedān کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن میشود؛ جاغر؛ ژاغر؛ شاغر؛ کژار؛ گژار؛ شکانک.
-
چینه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زمینشناسی) činešenāsi علمی که دربارۀ چگونگی تشکیل چینههای زمین بحث میکند.
-
چینه دان
دیکشنری فارسی به عربی
محصول
-
چینَه باق
لهجه و گویش بختیاری
čina bâq دیوارِ باغ.
-
راه چینه
واژهنامه آزاد
راه پله . پلکان . نردبان هم گفته شده . راهی که برای رفتن به بالای ساختمان یا پشت بام میباشد و به صورت پلکن است.
-
چینه ورزی
واژهنامه آزاد
کوشیدن در چیدن چیزی برروی چیز دیگر و ممارست در آن