کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چیز دادن
لغتنامه دهخدا
چیز دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مال بخشیدن . عطا دادن : دو هفته ابا گستهم بود شادبدو خلعت و چیز بسیار داد. فردوسی .برستم دوصد بدره دینار دادهمان گیو را چیز بسیار داد.فردوسی .
-
چیز فرستادن
لغتنامه دهخدا
چیز فرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) هدیه فرستادن . تحفه فرستادن . مال و خواسته ارسال کردن : هم ایرانیان را فرستاد چیزنبشته به هر شهر منشور نیز. فردوسی .کزین پس فزونتر فرستیم چیزکه این باج بد تاج بایست نیز.فردوسی .
-
چیز ممکن
دیکشنری فارسی به عربی
امکانية
-
چیز یافته
دیکشنری فارسی به عربی
بحث
-
چیز نخبه
دیکشنری فارسی به عربی
اختيار
-
هیچ چیز
دیکشنری فارسی به عربی
اي شيء
-
چیز تقلیدی
دیکشنری فارسی به عربی
تقليد
-
نه چیز
دیکشنری فارسی به عربی
تسعة
-
چیز ابکی
دیکشنری فارسی به عربی
سائل
-
هفت چیز
دیکشنری فارسی به عربی
سبعة
-
هفده چیز
دیکشنری فارسی به عربی
سبعة عشر
-
چیز سنگین
دیکشنری فارسی به عربی
وزن
-
چیز زاءد
دیکشنری فارسی به عربی
نمو
-
چیز چسبناک
دیکشنری فارسی به عربی
وحل
-
ان چیز
دیکشنری فارسی به عربی
هو