کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیزی
لغتنامه دهخدا
چیزی . (اِخ ) رجوع به طایفه ملکشاهی شود.
-
چیزی
لغتنامه دهخدا
چیزی .(اِ) (مرکب از چیز + ی ) شی ٔ. || کمی . قدری . مقداری . و چون با عدد بکار رود مترادف با عدد مجهول «اند» افتد؛ یعنی مبلغ یا مقدار یا مقداری بیشتر : کوه قارن ناحیتی است که مر او را ده هزار و چیزی ده است . (حدود العالم ). گفت دهاقین را سخنان حکمت ب...
-
چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
شيء
-
واژههای مشابه
-
بی چیزی
لغتنامه دهخدا
بی چیزی . (حامص مرکب ) ناداری . تنگدستی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
چه چیزی
لغتنامه دهخدا
چه چیزی . [ چ ِ ] (حامص مرکب ) ماهیت . اصل و کنه هر چیز : چنانک اندررسید به چه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن به نامردن روان و تصدیق کردن به وی . (ابن سینا دانشنامه علائی ص 4).
-
تحصیل چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
تحسن
-
امیدانجام چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
فرصة
-
یک چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
شيء
-
گم گرفتن چیزی
لغتنامه دهخدا
گم گرفتن چیزی . [ گ ُ گ ِ رِت َ ن ِ ] (مص مرکب ) معدوم انگاشتن آن چیز را. || قصد نه نمودن به آن چیز. (غیاث ) (آنندراج ).
-
گرد چیزی گردیدن
لغتنامه دهخدا
گرد چیزی گردیدن . [ گ ِ دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دور چیزی گشتن . تطویف . طوف . عَکف . (منتهی الارب ) : گرد گرداب مگرد ای بت نامخته شناکه شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری . لبیبی .و رجوع به گرد چیزی گشتن شود.
-
گرد چیزی گشتن
لغتنامه دهخدا
گرد چیزی گشتن . [ گ ِ دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گرد چیزی گردیدن . طوف . تطویف : گفتم اگر خشم تو ازنرد نیست بوسه بده گرد بهانه مگرد. فرخی .و چنین اتفاق نادر افتد و بر نادر حکم نتوان کرد، زنهار تا بدین طمع گرد ولع نگردی . (گلستان ). و رجوع به گرد چیزی گر...
-
برخاستن از چیزی
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (مص ل .) صرفنظر کردن از آن چیز.
-
گرد چیزی برآمدن
فرهنگ فارسی معین
(گِ دِ. بَ. مَ) (مص ل .) از عهدة آن چیز برآمدن .
-
افیونی چیزی شدن
لغتنامه دهخدا
افیونی چیزی شدن . [ اَف ْ نی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازعادت کردن بچیزی باشد که بر ترک آن قادر نباشند. (مؤید) (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : کرده زخمم پس سر آرزوی مرهم راحیف دردست که افیونی افسون گردد. ظهوری (از آنندراج ).عمریست که ما صحبتی...