کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیرهزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چیرهزبان
مترادف و متضاد
تیززبان، زباندار، سخنگزار، سخنور، نطاق ≠ الکن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیرهزبان
واژگان مترادف و متضاد
تیززبان، زباندار، سخنگزار، سخنور، نطاق ≠ الکن
-
واژههای همآوا
-
چیره زبان
لغتنامه دهخدا
چیره زبان . [ رَ / رِ زَ ] (ص مرکب ) زبان آور. نطاق . بلیغ. (ناظم الاطباء). گشاده زبان . سخندان . حرّاف (در تداول فارسی زبانان ). فصیح : بشد مرد بیدار چیره زبان بنزدیک سالار هاماوران . فردوسی .بجستند زآن انجمن هردوان یکی پاکدل مرد چیره زبان . فردوسی ...
-
جستوجو در متن
-
ذلیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیز ۲. تیززبان، چیرهزبان، سخنور، فصیح، ≠ الکن، کند
-
بلیغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. رسا، شیوا ۲. زبانآور، سخنآرا، چیرهزبان، فصیح ≠ الکن، نارسا
-
سخنگزار
واژگان مترادف و متضاد
۱. چیرهزبان، زبانآور، سخنطراز، شیواسخن ۲. شاعر، نویسنده ۳. سخنور، سخندان