کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیده سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیده سر
لغتنامه دهخدا
چیده سر. [ دِ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نازیل بخش خاش شهرستان زاهدان . در 66هزارگزی شمال باختری خاش و هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به خاش واقع است .45 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واژههای مشابه
-
صبح چیده
لغتنامه دهخدا
صبح چیده . [ ص ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ببامدادان از بوته یا درخت چیده . بسیار تازه . و آن بیشتر در مورد خیار استعمال شود: صبح چیده دارم خیار.
-
چیده و واچیده
لغتنامه دهخدا
چیده و واچیده . [ دَ / دِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اشیائی گران بها به تناسب در جایها نهاده . به کاخال و ظروف واوانی مرتب و منظم آراسته . به کاخال و زینتها مزین شده چنان که اطاقی . (یادداشت مؤلف ).- اطاق چیده و واچیده ؛ اطاقی که از هر جه...
-
چیده و واچیده
فرهنگ گنجواژه
چیدمان، آرایش،چیدن مرتب و منظم.
-
جستوجو در متن
-
فسیط
لغتنامه دهخدا
فسیط. [ ف َ ] (ع اِ) پشیزه ٔ سر خرما. || دمچه ٔ خرما. (منتهی الارب ). || چیده ٔ ناخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
قلامة
لغتنامه دهخدا
قلامة.[ ق ُ م َ ] (ع اِ) تراشه و چیده ٔ ناخن و جز آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- قلامه ٔ ناخن ؛ آنچه از سر ناخن چیده شود و بیفتد، و این مثل است درباره ٔ خسیس و پست . (اقرب الموارد).
-
مشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maššā' = حکمت 〈 حکمت مشاء: ◻︎ از یکیسو نهاده تا سر سقف / از یکیگوشه چیده تا دَمِ طاق ـ ... ـ سِفرها از مباحثِ مشاء / جِلدها از دقایق اشراق (قاآنی: ۴۹۹).
-
شیپسی
لغتنامه دهخدا
شیپسی . (روسی ، اِ) گازانبر. انبرکی که حروفچین با آن قطعات سرب را که بر سر آنها حروف کنار هم بقصد چاپ چیده شده است بیرون میکشد خاصه هنگام غلطگیری . گاهی در موارد دیگر (از قبیل برداشتن چیزی ظریف ) بکار میرود. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَّ یا لُِ) (اِ.) 1 - سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان ). 2 - هر چیز گرد. 3 - هوش ، عقل . 4 - جمجمه (جانوری ). 5 - ویژگی آجری که از عرض چیده شده باشد ؛ ~ی کسی بوی قرمه سبزی دادن کنایه از: توقعات و انتظارات فزون تر از حد خود در سر پروراندن ، داخل ...
-
قلاری
لغتنامه دهخدا
قلاری . [ ق ُ ] (ع اِ) نوعی از انجیر سفید باشد و سر آن زرد میشود. (برهان ) (آنندراج ). نوعی از انجیر سفید که چون خشک شود سفیدی آن زیاده و براق گردد که گویا بر آن روغن مالیده اند، و بعضی آن را در ظرفی متصل به هم چیده بر آن دوشاب انگوری و یا عسل میریزن...
-
سربریده
لغتنامه دهخدا
سربریده . [ س َ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )سرجداشده . که سر وی از تن بریده باشند : ز زعفران رخ ظالمان کند گه عدل حنوط جیفه ٔ ظلمی که سربریده ٔ اوست . خاقانی .ناسوده چو مرغ سربریده نغنوده چو عزم بردریده . نظامی .به مرگ سروران سربریده زمین جیب آسمان دام...
-
برسمدان
لغتنامه دهخدا
برسمدان . [ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) ظرفی است مدور و دراز مانند قلمدانی که اندکی از برسم که چیده اند بلندتر باشد و برسم را درون آن نهند. (برهان ) (آنندراج ). دو هلال وار فلزی با پایه ٔ بلند که بر سه پایه قرار دارد و آن دو را به فاصله از یکدیگر برزمین قرا...
-
سفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسفار] sefr ۱. کتاب بزرگ؛ کتاب: ◻︎ از یکیسو نهاده تا سر سقف / از یکیگوشه چیده تا دَمِ طاق ـ ... ـ سِفرها از مباحثِ مشاء / جِلدها از دقایق اشراق (قاآنی: ۴۹۹).۲. جزئی از اجزای تورات؛ هریک از پنجکتاب اول عهد قدیم (تورات) شامل سفر ...