کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چیده
/čide/
معنی
۱. ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده.
۲. [قدیمی، مجاز] ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد؛ گزیده.
۳. ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - گل یا میوة از درخت کنده شده . 2 - برگزیده ، منتخب . 3 - گسترده و پهن شده به نظم .
-
چیده
لغتنامه دهخدا
چیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) با نظم و ترتیب گذاشته شده . آراسته به نظم و ترتیب خاص . منظم نزدیک یکدیگر. مرتب پهلوی هم . مرتب نهاده شده . اشیائی منظم در جایی نهاده . با نظم و ترتیب چیزها روی هم گذاشته یا بر هم نهاده شده : بیرون شد پیرزن پی سبزه و آورد پ...
-
چیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹چده، چنیده› čide ۱. ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده.۲. [قدیمی، مجاز] ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد؛ گزیده.۳. ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده.
-
واژههای مشابه
-
صبح چیده
لغتنامه دهخدا
صبح چیده . [ ص ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ببامدادان از بوته یا درخت چیده . بسیار تازه . و آن بیشتر در مورد خیار استعمال شود: صبح چیده دارم خیار.
-
چیده سر
لغتنامه دهخدا
چیده سر. [ دِ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نازیل بخش خاش شهرستان زاهدان . در 66هزارگزی شمال باختری خاش و هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به خاش واقع است .45 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
چیده و واچیده
لغتنامه دهخدا
چیده و واچیده . [ دَ / دِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اشیائی گران بها به تناسب در جایها نهاده . به کاخال و ظروف واوانی مرتب و منظم آراسته . به کاخال و زینتها مزین شده چنان که اطاقی . (یادداشت مؤلف ).- اطاق چیده و واچیده ؛ اطاقی که از هر جه...
-
چیده و واچیده
فرهنگ گنجواژه
چیدمان، آرایش،چیدن مرتب و منظم.
-
جستوجو در متن
-
مقطوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maqtuf چیدهشده.
-
چنیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čenide چیده.
-
parachuted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیده شده
-
جَنِيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
تازه چیده شده
-
خره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - توده ، تلمبار، روی هم چیده شده . 2 - ردیف ، قطار، پهلوی هم چیده شده .
-
ناچیده
لغتنامه دهخدا
ناچیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چیده ناشده و فراهم نشده . (ناظم الاطباء). ناگسترده . گسترده نشده . نامرتب . نامنظم . نابسامان . که چیده و آراسته نشده است . || که از درخت چیده نشده است . نچیده . گل و میوه ای که از شاخه و درخت چیده و جدا نشده باشد.