کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چک بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شب چک
لغتنامه دهخدا
شب چک . [ ش َ ب ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شبچه . شب برات را گویند که شب پانزدهم شعبان است زیراکه چک به معنی برات است . (برهان ). شب پانزدهم شعبان که شب برات هم گفته میشود. (فرهنگ نظام ). شب برات که شب پانزدهم شعبان بود. (ناظم الاطباء) : چراغان...
-
قلعه چک
لغتنامه دهخدا
قلعه چک . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریکان بخش گرمسارشهرستان دماوند، واقع در 18هزارگزی جنوب خاور گرمسار و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ سمنان به تهران . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 65 تن است . آب آن از حبله رود و محص...
-
قره چک
لغتنامه دهخدا
قره چک . [ ق َ رَ چ َ ] (اِخ ) دهی جزءدهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران واقع در 16 هزارگزی شمال باختر ورامین سر راه شوسه ٔ ورامین به تهران . موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است . سکنه ٔ آن 138 تن . آب آن از قنات و در بهار از رودخانه ٔخررود....
-
چک زدن
لغتنامه دهخدا
چک زدن . [ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشیده زدن . سیلی زدن . تپانچه زدن . صَفع.ذَح ّ. با کف دست ضربه ٔ سخت به صورت کسی نواختن . و رجوع به چک شود. || پاک کردن خرمن گندم کوفته از کاه بوسیله ٔ چک . چارشاخ زدن . (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدر...
-
چک زدن
لغتنامه دهخدا
چک زدن . [ چ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) چنپاتمه زدن . چندک زدن . بچک نشستن . برسردو پای نشستن : چو آنجا رسی زن در آن آب چک که گرددنمک از گذارش سبک . جامی (از فرهنگ رشیدی ).به دو زانو دمی که بنشیندهمچو اروانه ایست کو زده چک . میلی (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به ...
-
چک کشیدن
لغتنامه دهخدا
چک کشیدن .[ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) حواله کردن به بانک بوسیله ٔ چک . نوشتن یک یا چند برگ از دسته چک بانکی و دادن به بانک و گرفتن پول یا دادن چک به افراد به جای پول نقد. صادر کردن حواله ٔ بانکی بوسیله ٔ چک .
-
چک چکی
لغتنامه دهخدا
چک چکی . [ چ ِ چ ِ ] (اِ) چکاوک و قبره . (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخه ٔ خطی لغات شوشتری ). || کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه . (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ).
-
چک کشی
لغتنامه دهخدا
چک کشی . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) اصطلاحی در امور بانکی . گرفتن پول از حساب شخصی بوسیله ٔ چک یا حواله دادن پولی بکسی بدان وسیله . داد و ستدهای بانکی بوسیله ٔ چک . چک نویسی .
-
چک چاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) čakčāk =چکاچاک
-
ته چک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (بانکداری) tahček قسمتی از چک که نزد صادرکنندۀ چک باقی میماند و در آن معمولاً نام دریافتکننده، مَبلغ، تاریخ، و امثال آن نوشته میشود.
-
چک بانک
دیکشنری فارسی به عربی
مراقبة
-
ته چک
دیکشنری فارسی به عربی
عقب , ورق القصدير
-
چِکُ چوْنَ
لهجه و گویش گنابادی
chekochouna در گویش گنابادی یعنی بحث بر سر قیمت کالا یا خدمات
-
دمِ چَک
لهجه و گویش تهرانی
در معرض خطر
-
چَکِ هِلاّجى
لهجه و گویش بختیاری
čak-e hellaji چوبى مانند گوشتکوب که حلاّج با آن زهکمان حلاجى را براى زدن پنبه به لرزشدرمىآورد.