کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
dripstone
چکهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رسوبی از کلسیت یا کانیهای دیگر که براثر چکیدن آب در غارها به وجود میآید
-
سراب چکه
لغتنامه دهخدا
سراب چکه . [ س َ چ ِک ْ ک ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در چهار هزارگزی شمال سراب دوره و 4 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد به کوهدشت . هوای آنجا معتدل و دارای 600 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ٔ چکه تأمین می شود...
-
چکه کردن
لغتنامه دهخدا
چکه کردن . [ چ ِک ْ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرو ریختن قطرات آب از سقفهای تیرپوش و کاه گلی گاه بارانهای بسیار. ریختن قطرات آب باران از سقف های سست و نااستوار به درون خانه . چکیدن آب باران و برف به قطره های پیاپی از سقف های کاه گلی کهنه و گل اندو...
-
چکه کن
دیکشنری فارسی به عربی
ناضح
-
چکه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قطرة
-
trickling filter
پالایۀ چکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] استوانهای که داخل آن معمولاً با قلوهسنگ پر میشود و آب از بالا با بازوی چرخان بر روی آن پاشیده میشود و مواد آلی آب توسط موجوداتی ذرهبینی که بر روی این بستر سنگی رشد میکنند تجزیه میشود
-
سراب چکه بالا
لغتنامه دهخدا
سراب چکه بالا. [ س َ چ ِک ْ ک ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 4 هزارگزی شمال سراب دوره و 2 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد به کوهدشت . هوای آنجا معتدل و دارای 180 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ٔ سراب دوره تأمین...
-
آب چکه،آب چکان
لهجه و گویش تهرانی
محل دفع آب شیروانی یا بام
-
شوخ و چَکه
فرهنگ گنجواژه
بذله گو.
-
واژههای همآوا
-
چِکَّه
لهجه و گویش بختیاری
čekka کیسه گندمى که براى آرد کردن به آسیاببرند و بیش از یکى نباشد.
-
جستوجو در متن
-
drip
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطره، چکه، چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، ژوشیدن
-
چکمیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مرکب از چکه + میز(ادرار) +ک(پسوند نسبت)] [قدیمی] čakmizak بیماریای که فرد نمیتواند ادرار خود را نگاه دارد و بول چکهچکه خارج میشود.
-
چکنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) če(a)kande ویژگی مایعی که از جایی میچکد و چکهچکه فرومیریزد.
-
drips
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطره قطره، چکه، چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، ژوشیدن