کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چکه
/čekke/
معنی
۱. کوچک؛ خرد.
۲. حقیر.
۳. [عامیانه] شخص لوده و مسخره؛ آنکه همیشه شوخی و مسخرگی کند و مردم را بخنداند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تراب
۲. جرعه، قطره، قلپ
۳. تراوش، تراویده، رشحه، ریزش
۴. چک، چکانه، نشت
فعل
بن گذشته: چکه کرد
بن حال: چکه کن
دیکشنری
blob, dribble, drip, drop, droplet, glob, leak, leakage, spatter
-
جستوجوی دقیق
-
چکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تراب ۲. جرعه، قطره، قلپ ۳. تراوش، تراویده، رشحه، ریزش ۴. چک، چکانه، نشت
-
چکه
فرهنگ فارسی معین
(چِ کِّ) (اِ.) قطره ، قطرة آب .
-
چکه
فرهنگ فارسی معین
(چِ کِ یا کَ) [ تر. ] 1 - (اِ.) کوچک ، حقیر. 2 - (ص .) شوخ ، مسخره .
-
چکه
لغتنامه دهخدا
چکه . [ چ َ / چ ِک ْ ک َ ] (اِ) به معنی قطره باشد. (برهان ). قطره و جزء بسیار کوچک از هر مایعی که کروی شکل باشد. (ناظم الاطباء). چکره وچکله . چِکَّه و چیکَّه . (در تداول اهالی مشهد و روستائیان خراسان ). رجوع به چکره و چکله و چکه چکه شود.
-
چکه
لغتنامه دهخدا
چکه . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (اِ) در زبان آذری ، بمعنی آبکشی است که از ترکه و چوب تر سازند پالودن چلو و پلو را. صافی و سله ای که از چوب تر و باریک ساخته شود. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
چکه
لغتنامه دهخدا
چکه . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (ص ) در تداول عامه شخص لوده و مزاح کن و مسخره را گویند. آنکه بسیار مسخرگی کند وبخندد و بخنداند. کسی که همه ٔ امور را به لاغ و خوش طبعی و استهزاء گذراند و نسبت به پیش آمدهای صعب ، لاابالی و ولنگار باشد. آنکه از تمسخر شدن نرنجد ...
-
چکه
لغتنامه دهخدا
چکه . [ چ َ ک ِ / ک َ ] (ص ) کوچک و خرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کوچک ، خرد و خرده . (ناظم الاطباء).
-
چکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čekke ۱. کوچک؛ خرد.۲. حقیر.۳. [عامیانه] شخص لوده و مسخره؛ آنکه همیشه شوخی و مسخرگی کند و مردم را بخنداند.
-
چکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چک، چکره، چکله، چکاله، چکانه› čekke ۱. قطره؛ آب اندک که از جایی یا چیزی بچکد.۲. [مجاز] مقدار کمی از مایع: یک چکه آب نمانده بود.〈 چکهچکه: قطرهقطره.
-
چکه
دیکشنری فارسی به عربی
تسرب , رش , قطرة , نز
-
چکه
واژهنامه آزاد
خروج مایعات از مسیری مشخص و به صورت قطره قطره و سقوط آن ها تحت تاثیر نیروی جاذبه زمین.
-
واژههای مشابه
-
چِکَّه
لهجه و گویش بختیاری
čekka کیسه گندمى که براى آرد کردن به آسیاببرند و بیش از یکى نباشد.
-
چکه چکه
لغتنامه دهخدا
چکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع به چکه شود.
-
چکه چکه ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
اغرس