کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکن دوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چکن دوز
/čekenduz/
معنی
کسی که زردوزی و بخیهدوزی کند؛ کسی که جامۀ زربفت بسازد؛ آنکه پارچه یا جامه را سوزن بزند و ابریشمدوزی کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکن دوز
لغتنامه دهخدا
چکن دوز. [ چ َ / چ ِ ک ِ / ک َ ] (نف مرکب ) چکن دوزنده و کسی که چکن دوزی میکند. (از ناظم الاطباء). آنکس که زرکش دوزی و بخیه دوزی کند. کسی که بر پارچه وجامه و قبا، با ابریشم الوان چکن دوزی کند : شما همه موزونیها و... داشتید و همه را مشاهده کردید و در ...
-
چکن دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [ترکی. فارسی] [قدیمی] čekenduz کسی که زردوزی و بخیهدوزی کند؛ کسی که جامۀ زربفت بسازد؛ آنکه پارچه یا جامه را سوزن بزند و ابریشمدوزی کند.
-
جستوجو در متن
-
زر
فرهنگ فارسی معین
دوز (زَ) 1 - (ص فا.) آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز. 2 - (ص مف .) پارچة زردوزی شده .
-
مثمجة
لغتنامه دهخدا
مثمجة. [ م ُ م ِ ج َ ] (ع ص ) مؤنث مثمج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نقش و نگار زننده بر جامه . (از اقرب الموارد). || زن زردوز و چکن دوز. (ناظم الاطباء).
-
کارچوب
لغتنامه دهخدا
کارچوب . (اِ مرکب ) چوبها و آلاتی باشد که جولاهگان جامه های نبافته ٔ فراز کرده را با آنها ببافند و به عربی نسج گویند. (برهان ) (آنندراج ). نسج جولاهی و زردوزی و چکن دوزی . (ناظم الاطباء). مُسط؛ کارچوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند. (منتهی الارب ). ...
-
قلپاق
لغتنامه دهخدا
قلپاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) کلاه را گویند، در توران میدوزند به پارچه ٔ سپید چکن می نمایند یا بریشم رنگ رنگ دراز و نوکدار می شود. (آنندراج ). قلپاق = قلپق ؛ کلاهک یا شب کلاه استوانه ای شکل و یا نوک تیزی است که انواع و اقسامی دارد. (دزی ج 2 ص 392) : مر...
-
زردوز
لغتنامه دهخدا
زردوز. [ زَ ] (نف مرکب ) زردوزنده . آنکه با تارهای زر و گلابتون پارچه و جامه را نقش دوزد. چکن دوز. (فرهنگ فارسی معین ). چکن دوز. و کسی که با تارهای زر و گلابتون پارچه و جامه را منقش می دوزد. (ناظم الاطباء). مخفی نماند که امثال این ترکیب برای دو معنی ...