کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چکس
/čakas/
معنی
نشیمن باز و شاهین و مانند آنها؛ آشیانۀ مخصوص مرغان شکاری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکس
لغتنامه دهخدا
چکس . [ چ َ ] (اِ)پارچه ٔ کاغذی که در آن دوا چیزهای دیگری می پیچند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکسه شود. || نشمین باز و چرغ و شاهین و جز آن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چَکَس و چکسه شود. || هر چیز خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). و رجوع به چکسه شود. || وقت...
-
چکس
لغتنامه دهخدا
چکس . [ چ َ ک َ ] (اِ) نشینه و نشیمن چرغ و بازو شاهین و امثال آن را گویند. (برهان ). نشینه ٔ باز و جره و امثال آن . (از جهانگیری ). نشینه ٔ باز و باشه و امثال آن . (رشیدی ). نشینه ٔ باز و باشه و آن را «چکسه [ » بر وزن عکسه ] نیز گفته اند. (انجمن آرا)...
-
چکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چکسه› [قدیمی] čakas نشیمن باز و شاهین و مانند آنها؛ آشیانۀ مخصوص مرغان شکاری.
-
جستوجو در متن
-
چکش
لغتنامه دهخدا
چکش . [ چ َ ک َ ] (اِ) نشستنگاه باز و جره و بلبل که به هندی «ادا» گویند. (غیاث از مصطلحات ). تلفظی از چکس . و رجوع به چکس شود.
-
چکسه
فرهنگ فارسی معین
(چَ س ) (اِ.) = چکس : آشیانه باز و مرغان شکاری .
-
چکسیدن
لغتنامه دهخدا
چکسیدن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص ) بمعنی خجل شدن و شرمندگی کشیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرخ شدن و خجل شدن . شرمنده شدن . و رجوع به چکس شود.
-
چکسه
لغتنامه دهخدا
چکسه . [ چ َ س َ / س ِ ] (اِ) پارچه ٔ کاغذی را گویند که عطاران در آن مشک و عنبر و سفوف و سنون و زرو دارو وامثال آن پیچیده باشند و آن درهم شکسته شده باشد. (برهان ). کاغذی را گویند که در میان آن مشک و عنبر و زرو دارو و سفوف و سنون و امثال آن نهاده بپیچ...
-
چکسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čakse ۱. کاغذی که عطار در آن مشک و عنبر یا داروی دیگر میپیچد.۲. کاغذ درهمپیچیده و مچالهشده: ◻︎ بنشست و یکی کاغذکی چکسه برون کرد / حاصل شده از کدیه به جوجو نه به مثقال (انوری: ۶۷۱).۳. ‹چکس› نشیمن باز و شاهین؛ لانه و آشیانهای که برای...
-
خجلت
لغتنامه دهخدا
خجلت . [ خ ِ ل َ ] (ع اِمص ) شرمندگی . شرمساری . چکس . (ناظم الاطباء). انفعال ، شرم . آزرم . سرافکندگی . سرشکستگی . (یادداشت بخط مؤلف ) : مردم ... مطیع و منقاد وی باشند و خجلت را بخویشتن راه ندهند. (تاریخ بیهقی ).گل سرخ چون روی خوبان بخجلت بنفشه چو ...
-
خجالت
لغتنامه دهخدا
خجالت . [ خ َ / خ ِ ل َ ] (اِمص ) شرم . شرمساری . شرمندگی . چَکس . کها. سرگشتگی . حیا. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤلف لغتنامه دهخدا آرد: این کلمه گویا در عربی نیامده است و در عربی بجای آن خجل بفتح خاء و فتح جیم است لیکن در نظم و ن...