کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکاوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چکاوک
/čakāvak/
معنی
۱. (زیستشناسی) پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر؛ چرز؛ مانوک؛ مانورک؛ جل؛ جلک؛ ژوله؛ هوژه؛ خجو؛ خاکخسپه: ◻︎ هر چکاوک را رسته ز بر سر کلهی / زاغ با راغ گرفته به یکی کنج پناه (منوچهری: ۱۸۹).
۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون: ◻︎ زده به بزم تو رامشگران به دولت تو / گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس (منوچهری: ۲۱۲).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جل، چکاو، چکانه، چکاوه، سرخاب، مرغابی، هوژه
دیکشنری
skylark
-
جستوجوی دقیق
-
چکاوک
واژگان مترادف و متضاد
جل، چکاو، چکانه، چکاوه، سرخاب، مرغابی، هوژه
-
چکاوک
فرهنگ فارسی معین
(چَ وَ) (اِ.) پرنده ای است خوش آواز، کمی بزرگتر از گنجشک که بالای سرش تاج کوچکی از پر دارد.
-
چکاوک
لغتنامه دهخدا
چکاوک . [ چ َ وَ ] (اِ) همان چکوک است و آن مرغکی است چون گنجشک که به تازی قبره گویند.(از فرهنگ اسدی چ اقبال حاشیه ٔ ص 258). مرغکی باشد که آواز لطیف کند و گروهی چکاو و چکوک گویندش و به تازی قنبره باشد. (از فرهنگ اسدی حاشیه ٔ ص 258). مرغی باشد به بزرگی...
-
چکاوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čakvā] ‹چکاوه، چکاو، چاوک، چکوک› čakāvak ۱. (زیستشناسی) پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر؛ چرز؛ مانوک؛ مانورک؛ جل؛ جلک؛ ژوله؛ هوژه؛ خجو؛ خاکخسپه: ◻︎ هر چکاوک را رسته ز بر سر کلهی / زاغ با راغ گرفته به یکی کنج ...
-
چکاوک
دیکشنری فارسی به عربی
قبرة
-
چکاوک
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čakâvak طاری: čakâvak طامه ای: čakâvak طرقی: čakâvak کشه ای: čakâvak نطنزی: čakâvak
-
واژههای مشابه
-
نوای چکاوک
لغتنامه دهخدا
نوای چکاوک . [ ن َی ِ چ َ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوائی است . (جهانگیری ) (رشیدی ). رجوع به چکاوک شود : نواگر نوای چکاوک بودچو دشمن زند تیر ناوک بود. نظامی .از نوای چکاوک اندر کوه کبک در رقص کردن آمد باز.سیف اسفرنگی .
-
چکاوک شکار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قبرة
-
چکاوک وگونه های مشابه ان
دیکشنری فارسی به عربی
قبرة
-
جستوجو در متن
-
مانورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مانوک› (زیستشناسی) [قدیمی] mānurak چکاوک.
-
چاوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ چکاوک] (زیستشناسی) [قدیمی] čāvak = چکاوک
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جلک› (زیستشناسی) [قدیمی] jal =چکاوک
-
جلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] jalak =چکاوک