کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
trigger 4
چکانیدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تغییر دادن ناگهانی مشخصهها یا عملکرد مدار توسط نشانک/ سیگنال ضعیف
-
چکانیدن
لغتنامه دهخدا
چکانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) متعدی چکیدن . چکیدن کنانیدن (؟) و قطره قطره ریختن . (ناظم الاطباء). مایعاتی چون داروی چشم و نظایر آن را در چشم و گوش و غیره قطره قطره ریختن ، با قطره چکان یا بوسیله ٔ دیگر. داروی مایعی را بر عضوی بیمار قطره قطره ریختن . تقط...
-
چکانیدن
دیکشنری فارسی به عربی
قطرة
-
واژههای مشابه
-
جرعه چکانیدن
لغتنامه دهخدا
جرعه چکانیدن . [ ج ُ ع َ / ع ِ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) شربت یا آشامی از آب یا شراب چکانیدن : چو می خوری بلبم نیز جرعه ای بچکان که مردمی نبود باده نوش تنها را.امیرخسرو دهلوی (از ارمغان آصفی ).
-
خون چکانیدن
لغتنامه دهخدا
خون چکانیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) فرو ریزاندن خون قطره قطره . قطره قطره بیرون ریختن خون : امید روز وصل دل خلق می دهدورنه فراق خون بچکانید از نهیب .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
trickle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی، چکه، چکیدن، چکانیدن
-
trickled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ شده، چکیدن، چکانیدن
-
dripping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، ژوشیدن
-
trickling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تریکلینگ، چکیدن، چکانیدن
-
شلشلة
لغتنامه دهخدا
شلشلة. [ ش َ ش َ ل َ ] (ع مص ) ریختن شمشیر خون را. || چکانیدن کودک کمیز خود را و متفرق و پریشان انداختن آنرا. || چکانیدن آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). چکانیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ).
-
dripped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریختن، چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، ژوشیدن
-
trickles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد می زند، چکه، چکیدن، چکانیدن
-
drip
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطره، چکه، چکیدن، چکه کردن، چکانیدن، ژوشیدن