کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رودچکاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rudčakād = روخچکاد
-
مفرق
واژگان مترادف و متضاد
تارک، چکاد، میانهسر، هباک
-
چکاط
لغتنامه دهخدا
چکاط. [ چ َ ] (اِ) تارک سر باشد، بزبان خراسان . (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 228). چکاد. رجوع به چکاد شود.
-
چگار
لغتنامه دهخدا
چگار. [ چ َ ] (اِ) چکاد و چکاده . (ناظم الاطباء). مصحف چکاد. و رجوع به چکاده شود.
-
چگاه
لغتنامه دهخدا
چگاه . [ چ َ ] (اِ) سرکوه را گویند. (آنندراج ). و رجوع به چکاد و چکاه شود. || میان سر و فرق سر آدمی را نیز گویند. (آنندراج ). رجوع به چکاد و چگاه شود.
-
چکاده
لغتنامه دهخدا
چکاده . [ چ َ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی چکاد است که تارک سر باشد. (برهان ). تارک سر. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ). فرق سر. (ناظم الاطباء).چکاد و چکاه و میان سر : نخستین پیش میدان شد پیاده قدم غرقه در آهن تا چکاده . شیخ عطار (از انجمن آرا).و...
-
سرچکاد
لغتنامه دهخدا
سرچکاد. [ س َ چ َ ] (اِ مرکب ) بالای پیشانی ، چه چکاد پیشانی را گویند. (برهان ) (از آنندراج ). تارک سر، چه چکاد بالای پیشانی و سرچکاد بالاتر از آن . (رشیدی ). ام الرأس . (مهذب الاسماء). قِمّة. (السامی ) : دغ بود سرچکاد او چون طاس دیو را زو بود همیشه...
-
سکاد
لغتنامه دهخدا
سکاد. [ س َ ] (اِ) مبدل «چکاد». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرکوه .(برهان ). || فرق آدمی . (برهان ). مبدل چکاد است که تارک سر باشد. (از انجمن آرا) (آنندراج ).
-
چکاه
لغتنامه دهخدا
چکاه . [ چ َ ] (اِ) سر کوه را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). چکاد و چکاده و تیغ کوه و قله ٔ کوه . رجوع به چکاد و چکاده شود. || میان سر و فرق سر آدمی را نیز گفته اند. (برهان ). میان سر و فرق آدمی . (ناظم الاطباء). تارک و چکاد و چکاده و فرق . و رجوع ب...
-
ذروه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، ذروت ۲. ستیغ، قله ۳. تارک، چکاد، فرق ۴. نوک، ≠ حضیض
-
کاچ
واژگان مترادف و متضاد
۱. احول، دوبین، کاج، کژبین، لوچ ۲. آبگینه، شیشه ۳. تارک، چکاد، فرق، هباک
-
قله
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، چکاد، ذروه، ستیغ، راس، سر، سرکوه، فراز، فرق، کله، نوک ۲. سبو، کوزه ≠ دامنه
-
هپاک
لغتنامه دهخدا
هپاک . [ هََ / هَُ ] (اِ)فرق سر. تارک سر. (برهان ) (ناظم الاطباء) (لسان العجم ). هباک . چکاد. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
-
سرچکاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarčakād = چکاد: ◻︎ دغ بود سرچکاد تو چون طاس / دیو را زاو همیشه هست هراس (عمید لومکی: لغتنامه: سرچکاد).
-
سپکاد
لغتنامه دهخدا
سپکاد. [ س ِ ] (اِ) ظاهراً مصحف «چکاد». سبکاد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بمعنی چکاد است که میان سر و بالای پیشانی و سر کوه و قله ٔ کوه باشد. (برهان ). میان سر و قله ٔکوه ، و بعضی بفتح سین و بای تازی گفته اند. (رشیدی ).