کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چکاد
/čakād/
معنی
۱. جلو سر؛ پیش سر؛ میان سر؛ تارک؛ بالای پیشانی؛ سرچکاد: ◻︎ شبوروز غرقه در احسان اویم / که تاجیست احسان او بر چکادم (سنائی۲: ۲۰۰).
۲. سرکوه؛ بالای کوه؛ قله: ◻︎ بیامد دوان دیدهبان از چکاد / که آمد ز ایران سواری چو باد (فردوسی: لغت فرس: چکاد).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تارک، سر، فرق سر، هباک
۲. ذروه، راس، قله
۳. پیشانی، جبهه
۴. جنه، سپر
دیکشنری
head, peak, summit, vertex
-
جستوجوی دقیق
-
چکاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارک، سر، فرق سر، هباک ۲. ذروه، راس، قله ۳. پیشانی، جبهه ۴. جنه، سپر
-
چکاد
فرهنگ فارسی معین
(چَ) [ په . ] (اِ.) 1 - تارک سر. 2 - بالای پیشانی . 3 - سر کوه ، قله .
-
چکاد
لغتنامه دهخدا
چکاد. [ چ َ ] (اِ) بالای سر را گویند عموماً. چه به لغت پهلوی «دوخ چکاد» بمعنی اصلع باشد. (برهان ). به معنی تارک سر است .(انجمن آرا) (آنندراج ). تارک سر را گویند عموماً. (جهانگیری ) (رشیدی ). مرادف هباک و کلال ، بمعنی میان سرباشد. (از حاشیه ٔ فرهنگ اس...
-
چکاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čakāt] ‹چکاده، چکاه، سبکاد، چهاد› [قدیمی] čakād ۱. جلو سر؛ پیش سر؛ میان سر؛ تارک؛ بالای پیشانی؛ سرچکاد: ◻︎ شبوروز غرقه در احسان اویم / که تاجیست احسان او بر چکادم (سنائی۲: ۲۰۰).۲. سرکوه؛ بالای کوه؛ قله: ◻︎ بیامد دوان دیدهبان از چکاد ...
-
واژههای مشابه
-
کل چکاد
لغتنامه دهخدا
کل چکاد. [ ک َ چ َ ] (ص مرکب ) آنکه موی او از دو جانب پیشانی رفته است . اَجلَح . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ مرکب ) رنج و آزار از کچلی سر. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ) .
-
روخ چکاد
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ص مر.) کسی که جلوی سرش مو ندارد.
-
دخ چکاد
لغتنامه دهخدا
دخ چکاد. [ دُ چ َ ] (ص مرکب ) دوخ چکاد. کل . اصلع. که موی بر سر نداشته باشد. (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). اما کلمه در این معنی مصحف رخ چکاد (روخ چکاد) است و چکاد میان و پیش سر باشد. رجوع به دوخ چکاد و روخ چکاد شود. || که عظیم القدر باشد. (آنندراج ...
-
دوخ چکاد
لغتنامه دهخدا
دوخ چکاد.[ چ َ ] (ص مرکب ) مصحف روخ چکاد است . (یادداشت مؤلف ). دگرگون شده ٔ روخ چکاد است چه روخ یا رخ صورتی از لخت است و چکاد به معنی تارک سر و بر رویهم سر بی موی معنی می دهد. اصلع. سر ساده ٔ بیموی . (آنندراج ). سر بی موی ، چه چکاد تارک سر باشد. (ف...
-
روخ چکاد
لغتنامه دهخدا
روخ چکاد. [ چ َ ] (ص مرکب ) اصلع باشد. (فرهنگ اسدی ) . کلمتی است فهلوی ، روخ روده باشد و چکاد بالای پیشانی ، و بپهلوی روخ چکاد اصلع بود. (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (از صحاح الفرس ). در نسخه ای از این فرهنگ دوخ چکاد بدال ضبط شده است . کچل ، که میان سر موی ...
-
دوخ چکاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹روخچکاد، رودچکاد› [قدیمی] duxčakād = روخچکاد
-
روخ چکاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دوخچکاد، رودچکاد› [قدیمی] ruxčakād کسی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد؛ تویل؛ دغسر؛ اصلع: ◻︎ ایستاده بهخشم بر در او / این بهنفرین سیاه روخچکاد (حکاک: شاعران بیدیوان: ۲۸۶).
-
جستوجو در متن
-
قله
فرهنگ واژههای سره
چکاد
-
چهاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čahād =چکاد