کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چچک زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چچک زده
لغتنامه دهخدا
چچک زده . [ چ ِ چ َ زَ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) آبله زده . آبله برآورده . بیماری آبله گرفته : غَضِب َ غَضاباً؛ چچک زده گردید. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
چچک زدن
لغتنامه دهخدا
چچک زدن . [ چ ِ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) آبله زدن . آبله برآوردن . آبله گرفتن . رجوع به چچک شود.
-
جستوجو در متن
-
غضب
لغتنامه دهخدا
غضب . [ غ َ ] (ع اِ) گاو نر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ثور. (اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسد. (اقرب الموارد). || سنگلاخ است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). صخرة صلبة. تخته سنگ سخت ؛(اقرب الموارد). || (ص ) سخت سرخ . و احمر...
-
چیچک
لغتنامه دهخدا
چیچک . [چی چ َ ] (اِ) در ترکی به معنی گل است . (از آنندراج ). گل که به تازی ورد خوانند. (از سروری ). چچک (سروری ). || به معنی آبله لفظ ترکی است . (غیاث اللغات ). جُدَرّی مرضی که امروز به آبله معروف است . این معنی نیز از معنی گل مأخوذ است که ترکی است...