کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپ چپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
southpaw
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سمت چپ، چپ دست
-
مث نگاه به نعلبند
لهجه و گویش تهرانی
چپ چپ نگاه کردن
-
left
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترک کرد، در طرف چپ، چپ، متروک، متروکه
-
چَپال،چپول
لهجه و گویش تهرانی
دست چپ،چپ دست، کسی که عادت دارد با دست چپ بنویسد.
-
بانحراف
دیکشنری عربی به فارسی
با گوشه ء چشم , کج , چپ چپ , اريب وار
-
چِپِرُک
لهجه و گویش گنابادی
cheperouk در گویش گنابادی یعنی چپ چپ ، کج کج ، اشتباهی
-
laevorotatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی باری، بطرف چپ، چپ گرد، چپ رو، دارای تمایل چرخش بطرف چپ
-
squint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کج شدن، دوبینی، لوچی، احولی، نگاه با چشم نیمباز، خوی، چپ نگاه کردن، لوچ بودن، لوچ، چپ، چپ چشم
-
askew
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چنگ زدن، کج، با گوشهء چشم، چپ چپ، مورب، اریب وار، منحنی
-
askance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، با چشم حقارت، چپ چپ، کج، از گوشهء چشم، با نگاه رشگامیز، از روی سوءظن
-
منحرف
دیکشنری عربی به فارسی
منحرف , غلط , کج , چپ چپ , بدشکل , بطور مايل , زشت , رد و بدل کردن , اينسو و انسو پرت کردن , بحث کردن , چوگان سر کج , چوگان بازي , کچ , چنبري
-
چپچاپ
لغتنامه دهخدا
چپچاپ . [ چ َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز بوسه را گویند. (برهان ). آواز بوسه ٔ پی درپی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). آواز بوسه بود. (جهانگیری ). صدا و آواز بوسه . (ناظم الاطباء). چپ چپ :غلغل قرابه و چپچاپ بوس جزبز قلیه فش شلواربند.سعدی .
-
چپه
لغتنامه دهخدا
چپه . [ چ َپ ْ پ َ / پ ِ ] (ص ) کسی را گویند که پیوسته کارها را بدست چپ کند. (برهان ) (آنندراج ). کسی که با دست چپ کار میکند. (ناظم الاطباء). چپه دست . (ناظم الاطباء). چپ . چپ دست . اعسر. آنکه با دست چپ کار دست را کند. (شعوری ). چپل . رجوع به چپ و چپ...
-
چشم آغیل
لغتنامه دهخدا
چشم آغیل . [چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) به خشم نگریستن بود. (فرهنگ اسدی ). بقهر و غضب بگوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد. (برهان ). بگوشه ٔ چشم نگریستن بود. (جهانگیری ). بگوشه ٔ چشم نگریستن از روی قهر بر دشمن (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی چشم آغل و چشم آغول . (از...
-
میسره
لغتنامه دهخدا
میسره .[ م َ س َ رَ ] (ع اِ) میسرة. سوی دست چپ . (ناظم الاطباء). طرف دست چپ . چپ . سوی چپ . سمت چپ . خلاف میمنه . (یادداشت مؤلف ). || جناح چپ لشکر. (ناظم الاطباء). چپ لشکر. (مهذب الاسماء). یکی از ارکان خمسه ٔ جیش در صف آرایی قدیم و چهار رکن دیگر عبا...