کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپه که رود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپه که رود
لغتنامه دهخدا
چپه که رود. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام قریه ای از قرای مازندران است که در ساحل «چپه که رود» (یکی از شعبات تالاراب ) واقع شده و معروف است که مقبره ٔ ابراهیم بن ادهم در این قریه میباشد». (مرآت البلدان ج 4 ص 213).
-
چپه که رود
لغتنامه دهخدا
چپه که رود. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از شعبات تالارب [ کذا ] که اصل رودخانه از میان بلوک بهمیز و گل خوران میگذرد» (از مرآت البلدان ج 4 ص 213).
-
واژههای مشابه
-
چَپَّه
لهجه و گویش بختیاری
čappa دسته čappa-gol>:دسته گل> .
-
چَپَّه چَپَّه
لهجه و گویش بختیاری
čappa-čappa دسته دسته (گل و گیاه).
-
چپه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) واژگون شدن اتومبیل یا هر چیز دیگر.
-
چپه زدن
لغتنامه دهخدا
چپه زدن . [ چ َ پ َ / پ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) دست زدن . کف زدن . دستک زدن . چپک زدن . تصدیه . تصدید. تصفیح . || دست زدن بعلامت شادی . کف زدن بعلامت شادمانی کردن . چپک زدن بقصد تشویق کردن از کسی یا ابراز خوشحالی نمودن از عمل آن کس . صفق . رجوع به چپک ز...
-
چپه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انزعاج
-
چپه تراش
لهجه و گویش تهرانی
ریش را از ته و برخلاف جهت تراشیدن
-
چپه رو
لهجه و گویش تهرانی
چپکی، پشت رو
-
چپ،چپه،چپک
لهجه و گویش تهرانی
کف (دست)
-
چَپه و غیه
فرهنگ گنجواژه
دست زدن و هوار کشیدن.
-
جستوجو در متن
-
دستک زدن
لغتنامه دهخدا
دستک زدن . [ دَ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کسی . (آنندراج ). دست زدن . بر هم کوفتن دو کف دست طرب و شادی را. چنگه زدن ، و آن زدن دو دست است بر یکدیگر که از آنها آوازی برآید. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || به اصطلاح...
-
کف
لغتنامه دهخدا
کف . [ ک َف ف / ک َ ] (ع اِ) پنجه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (مهذب الاسماء) (زمخشری ) (غیاث ). دست ، یا دست تابند دست ، گویند «مد الیه کفَّه ُ لیسأله » یا راحت باانگشتان .گویند از آن بابت کف گفته اند که تن را از آزار نگه می دار...