کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چپانیدن
معنی
(چَ دَ) (مص م .) چیزی را با زور و فشار میان چیز دیگر جا دادن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپانیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) چیزی را با زور و فشار میان چیز دیگر جا دادن .
-
چپانیدن
لغتنامه دهخدا
چپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . تپانیدن . چپاندن . (فرهنگ نظام ). افشردن . فشاردن . منضغط کردن و سخت کردن . (ناظم الاطباء). فروکردن . چیزی را بزور و فشار در جایی یا سوراخی داخل کردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپاندن شود.
-
چپانیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ختم
-
واژههای مشابه
-
چپاندن،چپانیدن
لهجه و گویش تهرانی
بزور داخل کردن، افشردن، فشار دادن،تپاندن
-
جستوجو در متن
-
چپاندن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) چپانیدن .
-
تپاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تپانیدن، چپاندن، چپانیدن ۲. به زور جا دادن، به زور فرو کردن، فرو کردن
-
franking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرانکشتاین، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن
-
crammed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر شده، چپانیدن، چپاندن، باشتاب یاد گرفتن، خودرا برای امتحان اماده کردن
-
franked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رکورد، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن
-
cramming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دادن، چپانیدن، چپاندن، باشتاب یاد گرفتن، خودرا برای امتحان اماده کردن
-
چپاندن
لغتنامه دهخدا
چپاندن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . چپانیدن . بزور در درون کردن . فروبردن بزور. فروکردن . تپاندن . چیزی را در ظرف یا سوراخی بزور جا دادن . (فرهنگ نظام ). فشاردن . فشردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپانیدن شود.
-
franks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرانک، سوسیس، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن
-
frank
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صریح، سوسیس، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن، رک، بی پرده، صادق، رک گو، صمیمی