کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چِل و خل خل و چِل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چل دختران
لغتنامه دهخدا
چل دختران . [ ِچ دُ ت َ] (اِخ ) گنبدی است در ولایت . (آنندراج ) : بس که در سر هست زاهد را نهان ذوق جماع می نماید گنبد چل دختران عمامه اش . قبول (از آنندراج ).|| نام زیارتگاهی در ایران . (ناظم الاطباء). مزاری در تهران .امامزاده ای درتهران .
-
چل ساله
لغتنامه دهخدا
چل ساله . [ چ ِ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) چهل ساله ، مرد یازنی که چهل سال از تاریخ ولادتش گذشته است . هرکس چهل سال عمر کرده باشد. مرد یا زن چهل ساله : دگر آنکه گفتی که چل ساله مردز برنا فزونتر نجوید نبرد. فردوسی .|| هرآنچه از عمر وی چهل سال گذشته باشد. (...
-
چل صدهزار
لغتنامه دهخدا
چل صدهزار. [ چ ِ ص َ هَِ ] (عدد مرکب ،ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف چهل صدهزار که در شمار برابرچهارملیون است . مساوی چهل مر، چونکه هر مر در اصطلاح قدما برابر صدهزار بوده است . هشت کرور : درم چند باید؟ بدوگفت مرددلاور شمار درم یاد کردچنین گفت کای پرخرد مایه...
-
چل کلید
لغتنامه دهخدا
چل کلید. [ چ ِ ک ِ ] (ص مرکب ) صفت جامی که درویشان با خود دارند. جام چل کلید.
-
چل ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] čelsotun چهلستون
-
چل صدهزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ چهلصدهزار] (ریاضی) [قدیمی] čelsadhezār چهار میلیون: ◻︎ از اندازۀ لشکر شهریار / کم آمد ز دینار چلصدهزار (فردوسی: لغتنامه: چلصدهزار).
-
چل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] čelsobh =چهلصبح
-
چل کلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. یونانی] čelkelid =چهلکلید
-
چِلْ پَسَ
لهجه و گویش گنابادی
chelpasa در گویش گنابادی به مارمولک چِلْپَسَ گفته میشود.
-
چل پله
لهجه و گویش تهرانی
آب انبار یا حمام گود ،دارای پله زیاد
-
چل چشمه
لهجه و گویش تهرانی
چشمه بزرگ پر آب
-
چل گیس
لهجه و گویش تهرانی
دارای موی انبوه،بافتن مو به صورت رشته های چندگانه
-
چل کاشتن
واژهنامه آزاد
(لری بروجردی) چَل کاشتن؛ اصرار کردن.
-
چل گزی عجم
لغتنامه دهخدا
چل گزی عجم . [چ ِ گ َ ع َ ج َ ] (اِخ ) نام یکی از روستاهای ناحیه ٔ شبانکاره ٔ بلوک دشتستان فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
چل گزی عرب
لغتنامه دهخدا
چل گزی عرب . [چ ِ گ َ ع َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از روستاهای ناحیه ٔ شبانکاره ٔ بلوک دشتستان فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).