کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چِلْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چلیدن) čal = چلیدن
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čal ۱. بند؛ سد.۲. بندی از چوب یا سنگ و خاک که جلوی آب میبندند.
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ چهل] čel =چهل: ◻︎ بهصورت آدمی شد قطرۀ آب / که چلروزش قرار اندر رحم ماند ـ و گر چلساله را عقل و ادب نیست / به تحقیقش نشاید آدمی خواند (سعدی: ۱۵۹)
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] čel کمعقل؛ احمق؛ کودن؛ نادان؛ گول.
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čel اسبی که دو دست یا دست راست و پای چپش سفید باشد.
-
چُلْ
لهجه و گویش گنابادی
chol در گویش گنابادی یعنی چوچوله زن ، کلیستوریس (Clitoris)
-
چَلَ
لهجه و گویش گنابادی
chala در گویش گنابادی یعنی چاله ، گودال ، قبر ، گور
-
چِل
لهجه و گویش بختیاری
čel 1. دیوانه، مجنون؛ 2. چهل.
-
چِل
لهجه و گویش تهرانی
خل،کم عقل
-
چل
واژهنامه آزاد
(گنابادی) چِلْ؛ عدد چهل. || هورا کشیدن، فرمانی برای شادی کردن و ابراز خوشحالی جمعی. || چُلْ؛ کلیتوریس (Clitoris) || چَلَ؛ چاله، گودال، قبر، گور.
-
چُل چُل
لهجه و گویش گنابادی
chol chol در گویش گنابادی گشتن درون چیزی را همراه با دقت مضاعف برای یافتن آن چیز گویند.
-
گته چل
لغتنامه دهخدا
گته چل . [ گ َ ت ِ چ ِ ] (اِ مرکب ) به لهجه ٔ مازندرانی چله ٔ بزرگ (در زمستان )، مقابل خردچله است .
-
چل بند
فرهنگ فارسی معین
(چِ بَ) (اِمر.) = چهل بند: جامة مخصوص رقاصان که از پارچه های مختلف به الوان گوناگون می ساختند.
-
چل تاج
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ فا. معر. ] (ص مر.) مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد.
-
چل تکه
فرهنگ فارسی معین
(چِ تِ کِّ) (ص مر.) پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند.